طلبه نشده ام که در آموزش و پرورش استخدام شوم

به بهانه شروع ثبت نام آزمون استخدامی آموزش و پرورش
یکی از رفقا وقتی اطلاعیه های ثبت نام آزمون استخدامی آموزش و پرورش را در فضای مجازی می دید و استقبال گسترده طلاب برای ثبت نام در این آزمون را مشاهده می کرد، داد واأسفا سر می داد و از قلّت طلاب برای ماندن در طلبگی و پیمودن پله های این مسیر تا آخرین پله و گرفتن درجه اجتهاد شکوه می کرد.
به او می گفتم من هم قبول دارم که جمعیت طلاب نسبت به مردم جامعه بسیار کم است، اما سوال این است که چند درصد از همین جمعیت اندک با رسالت ها و وظایفی که به عهده دارند آشنا هستند و برای انجام آن ها آمادگی دارند. ایشان در جواب من، خبری را از یکی از مسئولین حوزه نقل کردند به این مضمون که ما برای انجام امور تبلیغی در کشور نیاز به چهارصد هزار طلبه داریم تا بتوانیم تنها امور تبلیغی را به سرانجام برسانیم. پس اگر طلاب در آموزش و پرورش استخدام شوند ازجمعیت آن ها کاسته می شود و از انجام امور تبلیغی که به عهده آنان است باز می مانند.
با این استدلال متوجه شدم که اختلاف ما، اختلاف عنب و انگور است و می توان با اندک توجهی آن را از ریشه حل کرد. لذا برای ایشان دیدگاه خود را تبیین کردم که چگونه با استخدام طلاب در آموزش و پرورش هیچ احساس کمبودی برای انجام ماموریت های تبلیغی ایجاد نمی شود بلکه نیاز جامعه از جهت کمبود مبلغ دینی نیز برطرف می شود. اکنون می خواهم دلایل خود را در اینجا ذکر کنم تا چنانچه برخی از خوانندگان نیز چنین شبهه ای در ذهن دارند، اقلا این مطالب را نیز برای پاسخ به آن در نظر داشته باشند.
یکی از مهمترین معضلاتی که طلاب با آن روبرو هستند که به نظر بسیاری از بزرگان حوزه و افراد مجرب حوزوی در تربیت طلاب، ریشه اصلی مسائل و مشکلات طلاب است، عدم آشنایی با هویت طلبگی و رسالت های حوزوی است. و اتفاقا این مسئله تنها به طلاب جوان اختصاص ندارد بلکه خیل عظیمی از طلاب دانش آموخته حوزه نیز با آن دست و پنجه نرم می کنند. اکثر ما به این نکته اذعان داریم که برنامه های آموزشی حوزه متناسب با نیازهای جامعه بروزرسانی نشده است و شیوه دانش اندوزی حوزویان با انتظاراتی که جامعه آز آنان دارد مطابقت زیادی ندارد. و این مشکل از آن جا نشات می گیرد که ما در کنار آموختن علوم حوزوی، شیوه تبدیل آن را به خوراک مطلوب جامعه و تبدیل دانش دین را به محصول متناسب با نیاز فعلی جامعه نمی آموزیم.
شاید بپرسید وقتی درد را می دانیم چرا برای از بین بردن آن برنامه ریزی و تلاش نمی کنیم؟ چرا در برنامه آموزشی طلاب مهارت های تبدیل دانش دین به خوراک قابل مصرف برای جامعه فعلی را نمی گنجانیم؟ بله این سوالات بسیار مهم و به جا است. و در اینجا می خواهیم به همین سوال پاسخ دهیم اما قبل از آن باید از خودمان بپرسیم که آیا این بهتر نیست که طلاب به جای اینکه دست روی دست بگذارند و انتظار بکشند تا دیگران برای آنان چنین خوراکی فراهم کنند، خود به اهمیت این مساله پی برده و برای انجام وظایفی که امام زمان(عج) به دوش آنان گذاشته آماده شوند. بگذریم.
بیایید کمی به سوال ابتدایی این نوشته و موضوع اصلی آن بپردازیم. سوال اصلی این است که آیا استخدام طلاب در آموزش و پرورش با ادامه مسیر طلبگی آنان منافات دارد؟ آیا با استخدام در آموزش و پرورش از جمعیت طلاب کاسته می شود؟ آیا طلاب با رفتن به این سازمان از اهداف طلبگی خود دور می شوند؟
در پاسخ عرض کردیم که دلیل به وجود آمدن این سوالات عدم آشنایی طلاب به هویت و رسالت های طلبگی است. ما در حوزه تحت تاثیر افکار برخی مدیران و اساتید بزرگوار مدارس علمیه، موفقیت در مسیر طلبگی را تنها منحصر در اجتهاد می دانیم. و هر روزه شاهد این هستیم که برخی مدیران با اینکه در کار تربیت طلاب موفق هستند و در رسالتی که به ناچار پذیرفته اند بسیار خوب عمل کرده اند اما باز هم خود را به عنوان یک شهروند درجه دو معرفی کرده و پیوسته می گویند:
ما که این همه تلاش کردیم و درس خواندیم چیزی نشدیم. اما شما سعی کنید خوب درس بخوانید تا مجتهد شوید.
اثر این القاء ذهنی در نظر طلاب، این تفکر را به وجود می آورد که هرکس نتواند درجات بالای علمی را طی کند و مجتهد شود، در حوزه به کار نمی آید و از افرادی حساب می شود که صلاحیت لازم را برای ادامه این مسیر ندارند. لذا چنانچه استعداد تحصیلی بالایی نداشته باشد و نتواند در حد اجتهاد از پس علوم حوزوی برآید، اعتماد به نفس خود را در پیمودن مسیر طلبگی از دست می دهد و انگیزه های او برای خدمت به دین از بین رفته یا کاهش می یابد. این فرد دیگر برای حفظ هویت طلبگی خود کوشش نمی کند و خود را به عنوان سیاهی لشکر طلاب احساس کرده و اکنون پس از گذشت سالیانی در حوزه، نه راه پس دارد و نه راه پیش. چنین فردی حتی مجبور است برای تامین هزینه های زندگی از راه های غیر طلبگی اقدام کند. این گونه است که ما با سوزاندن ظرفیت های موجود، حتی از همان جمعیت کمی که داریم نیز نمی توانیم بهره لازم را دریافت کنیم.
راه چاره چیست؟
در پاسخ باید گفت اگر ما به جای آرمان گرایی مخرب در حوزه و معرفی مقام اجتهاد به عنوان مهمترین و تنها هدف طلاب از ورود به حوزه، طلاب را با هویت واقعی طلبگی و تمام عرصه های خدمت وی آشنا کنیم و به آن ها تلقین نکنیم که اگر استعداد تحصیل علوم مشکل حوزه علمیه را ندارند، دیگر جایگاه رفیع طلبگی را از دست می دهند و برای آن ها عرصه ای برای یاری دین وجود ندارد، امید و انگیزه را در آن ها زنده نگه خواهیم داشت. روحیه تلاش را در آن ها با حفظ هویت طلبگی دمیده و احساس کارآمدی را به آن ها هدیه خواهیم داد. در این صورت دیگر طلاب برای رفتن به آموزش و پرورش احساس شرمندگی و بیچارگی نخواهند داشت. بلکه آن را به عنوان یکی از مهمترین عرصه های خدمت به دین تلقی نموده و با افتخار و انگیزه به آن خواهند پرداخت. در اینصورت دیگر متهم به این نخواهند شد که از طلبگی بیرون آمده و لیاقت نان امام زمان علیه السلام را نداشته اند. حتی دیگر به این دلیل مورد سرزنش سایر طلابی که بدون هیچ هدفی صرفا درس می خوانند و نمی دانند می خواهند کجای دنیا را بگیرند قرار نخواهند گرفت.
اگر ما برای طلاب تبیین کنیم که نظام اسلامی و حکومت اسلامی برای تحقق بخشیدن به شعار والایش و حاکم کردن اسلام و رسیدن به تمدن اسلامی، به خدمت طلاب در عرصه های مختلف نیاز دارد، دیگر اشتغال در یک اداره فرهنگی دولتی را کسر شان یک طلبه نمی دانیم. آن را جدا از ماموریت های طلبگی نمی شماریم. از آن بالاتر طلبه ای که در آن اداره مشغول می شود خود را از خیل عظیم و مقدس طلاب جدا نمی شمارد و هویت طلبگی و اعتماد به نفس خود را در جمع طلاب از دست نمی دهد. بلکه می داند اکنون در راستای وظیفه حوزوی و طلبگی خود نقش مهمی را پذیرفته و باید برای خدمت به اسلام آن را به نحو احسن و در مسیر طلگبی اش به انجام برساند.
اگر حوزه علمیه با تبیین رسالت های مختلف حوزویان در قبال جامعه، طلاب را برای انجام رسالت های خود، تنها به لحاظ ذهنی آماده کند، و پرداختن طلاب به این امور را کسر شان و دور از مسیر طلبگی نداند، قطعا طلاب عزیز با اعتماد به نفس و انگیزه بیشتری برای تحقق بخشیدن به وظایف خود تلاش خواهند کرد و راه خود را برای موفقیت در این مسیر خواهند یافت.
اگر یک طلبه بداند که چندین برابر نیاز جامعه به مجتهدین در فقه و اصول که به فرموده شهید مطهری (ره) در هر عصری ده نفر از ایشان کافی است، نیازمند تلاش طلاب متخصص در امور تبلیغی و حاکمیتی برای ابلاغ و اقامه دین هستیم، هرگز راضی به اتلاف دقیقه ای از وقت خود نمی شود و در کنار علوم واجب و لازم حوزه علمیه خود را برای انجام وظایف طلبگی در عرصه های مختلف و کارویژه های طلبگی در سازمان ها و ادارات مرتبط با مسیر طلبگی آماده می کند. در اینصورت هرگز راضی نمی شود تا وقت خود را برای تامین هزینه زندگی در امور غیر طلبگی صرف کند. چون می داند اگر تخصص لازم را داشته باشد، می تواند از آن طریق معیشت خود را نیز تامین کند تا حتی نیاز به شهریه نیز نداشته باشد.
هیچ گاه در پیشگاه خداوند شأن طلبه ای که استعداد تحصیلی نداشته اما مسلح به مهارت تبلیغ شده و وظیفه تبلیغ در یک روستا را به عهده گرفته و از پس آن به خوبی برآمده است، کمتر از طلبه ای که به دلیل استعداد ذاتی تحصیلی که خداوند به او داده و راه اجتهاد را برگزیده و در مسیر علم آموزی به طلاب خدمت می کند، نیست.
چرا که هر یک متناسب با آن نعمتی که از خدا دریافت نموده اند، تمام همت و تلاش خود را به کار بسته اند و رسالت طلبگی خود را به نحو احسن به انجام رسانده اند. امید که با آشنایی با هویت و رسالت طلبگی مناسب ترین گزینه را برای خدمت انتخاب نماییم و در انجام آن برای یاری دین و امام عصر(عج) تمام ظرفیت خود را به کار ببندیم.
با سلام وتشکر از مقاله ای که تهیه فرمودید : جان مطلب همان بود که اشاره کردید کاش اساتید و طلابی کهتمام عمر و هدف خود را فقط اجتهاد می دانند حداقل یکسالی در روستایی باخانواده مستقر شوند که هم دردمردم بدانند وهم آرامش زن و فرزند خودشان را در جهت تامین معاش زندگی .وکاش در مدرسه ای یکسال حضور یابند و نوجوانان و جوانان تشنه به دین را ببیند که باید از آنان سئوال کرد چرا در مساجد حاضر نمی شوند وحاضر به شنیدن مواعظ و منابر روحانی نمی نشینند وکاش و کاش و کاش روحانیت خودش را ازمردم جدانمی دانست و جدانداند که بعد از ۴۰سال ازبرپایی حکومت علوی هنوز روحانیت یاد نگرفته با نوجوان و جوان ارتباط برقرار کند آن آقایی که طلبگی را در اجتهاد می داند و به اجتهاد هم نمی رسد و روز و شبش شده صبح به مدرسه فیضیه رفتن و بعدازظهر خوابیدن .آیا عائله اش از او باز خواست نمی کنند آیا این را تامین معاش است ؟چقدر برای خود و جامعه مفیدهستند نه تبلیغی ،نه مهارتی ونه و نه و نه ……..؟بنده طلبه ای درشهری مرزی وتتلفیقی هستم که رسالت خود را در آن دیدم که کنار ایتام آل محمد ودرشهری که اکثریت آن را اهل سنت تشکیل می دهند بماندم و این را به فیضیه ترجیح دادم وقطعا از آن طلبهای که ۲۰سال در فیضیه رفت و شهریه گرفت ومجتهد هم نشد حداقل خودم را شرمنده اهل بیت نمی دانم که به وظیفه عمل نکردم والحمدلله ۲۰سال سابقه معلمی دارم هم در معاش خانواده ام متکی به شهریه نیستم و وابستگی مادی به ان ندارم وهم به وظیفه تبلیغم بهتر عمل می کنم بی سوادهم نیستم هم درس خارج حوزه را دارم و هم مدرک دکترای دانشگاهی را هم گرفته ام وبا مدرک دانشگاهی هم استخدام آموزش و پرورش شدم و مدرک حوزه را سکوی پرش قرار ندادم ولی این را می خواهم بگویم به آن بزرگواری که استخدام در آموزش و پرورش را خطا می داند چند سئوال دارم ۱- چند جوان و نوجوان ما می داند تقلید چیست و چند مرجع تقلید را می شناسد ؟تعداد جوانان و نوجوانان مسجدی چه میزان هستند که احکام اولیه خود را بدانند ؟ من چندسال هست آمار می گیرم تا بدانند در برابر دین مسئول هستند من چندسال هست وهر سال با بیش از ۳۰۰تا۴۰۰ دانش آموز و۲۰۰ دانشجو در ارتباطم آقای عزیز به جرات وبا کمال تاسف بگویم ۶۰تا ۷۰درصد دانش آموزان دبیرستانی احکام اولیه طهارت را بلد نیستند ما اجتهاد را برای چه می خواهیم؟ درس حوزه را برای چه می خواهیم ؟ کل جوانان ونوجوانانی که در طول سال و مستمر همان ها را در مسجد می نینید چند تاست ؟ من خود امام جماعت هم هستم ومی دانم در طول سال غیراز محرم شاید ۲۰ جوان حداکثر به مسجد نمی آیند ولی در مدرسه مجبورند من طلبه را ببینند و من اگر مهارت لازم را داشته باشم هم می توانم اورا به روحانیت خوشبین و علاقمند گردانم و هم پاسخگوی دردر دینش باشم وخرسند هستم که حداقل بیش از ۳۰ نفر از دانش آموزانم را علاقمند به حوزه کردم وطلبه شدند .امیدوارم همانطور که در این مقاله زیبا اشاره شده طلاب واقع تگر ی داشته باشند باشند وبه درد دین مردم و جوانان توجه کنند وهم به معاش زندگی خود و عائله که شرمنده انان هم نباشند
احسنت…
البته در کنار فعالیتهایی که فرمودید ، ادامه تحصیلات نیز باید مدنظر قرار گیرد…