درس سوم: تصمیم گیری درست
از طلاب فراگیر انتظار می رود در پایان مطالعه این درس بتوانند:
- بتوانند مفهوم تصمیم گیری درست را توضیح دهند.
- بتوانند شرح دهند که چرا تصمیم گیری درست الزاماً به نتیجه مطلوب ما منتهی نمیشود.
- به خاطر داشته باشند که اگر نتوانیم تفاوت بین تصمیم گیری درست و نتیجه مطلوب را درک کنیم و تشخیص دهیم، نمیتوانیم از تجربههای گذشتهی خود درس بگیریم و کیفیت تصمیمهای خود را بهبود دهیم.
- بتوانند در زندگی شخصی و طلبگی خود، تصمیم های درستی را که به نتیجه نامطلوب منجر شده تشخیص دهند.
انتظار ما از یادگیری مهارت تصمیم گیری چیست؟
میدانیم و شنیدهایم که موفقیت و پیشرفت، حاصل تصمیمهای خوب است و برای تصمیم گیری درست و خوب، باید از تصمیمهای بد خودمان درس بگیریم.
اما تصمیم درست و خوب چیست؟ چه زمانی میگوییم که تصمیم درست یا تصمیم خوبی گرفتهایم؟
آیا وقتی از نتیجه تصمیم خود ناراضی هستیم، هنوز میتوانیم ادعا کنیم که تصمیممان درست بوده است؟
یکی از اشتباهات ذهنی ما انسانها این است که فرایند تصمیم را با نتیجه تصمیم اشتباه میگیریم؛ یا اینکه با وجود آگاهی از تفاوت این دو، نمیتوانیم آنها را به درستی از یکدیگر تفکیک کنیم.
همه میدانیم و بارها شنیدهایم که فرایند تصمیم گیری شامل مراحل زیر است:
- تشخیص دقیق صورت مسئله
- گردآوری اطلاعات
- پیدا کردن گزینههای موجود
- ارزیابی گزینههای مختلف
- انتخاب بهترین گزینه
اما سوال اینجاست که آیا طی کردن مراحل بالا، الزاماً باعث میشود که به نتیجهای مطلوب و دوست داشتنی برسیم؟
در سه حالت ممکن است نتیجه تصمیم درست، برای ما مطلوب و دوستداشتنی نباشد:
- هیچ یک از گزینهها مطلوب ما نیستند.
شما وضعیت موجود را میسنجید و تمام راهکارهای ممکن را مییابید. اما هیچیک از آنها رضایت حداقلی شما را هم تأمین نمیکنند. اما به هر حال، هیچ تصمیمی را نمیتوان به صورت دائمی عقب انداخت و جایی باید از میان گزینههای موجود یکی را انتخاب کنید. در چنین شرایطی، شما گزینهای را که کمتر از سایر موارد، نامطلوب است انتخاب میکنید. این همان چیزی است که در ادبیات عامه به انتخاب بین بد و بدتر شناخته میشود.
برای مثال فرض کنید در کلاس درس سوالی به ذهن شما می رسد که جوابش برای شما بسیار مهم است. اما از طرفی ممکن است وقت کلاس با سوال شما گرفته شود حق الناس متوجه شما شود و یا پرسیدن آن موجب بی احترامی به استاد شود. در اینصورت تمام گزینه های شما نامطلوب خواهد بود و انتخاب شما بین بد و بدتر است.
البته این مثال، بزرگنمایی شده است. ولی ما در مقیاسهای کوچکتر هم دائماً با چنین تصمیمی مواجه هستیم.
انتخاب میان یکی از همکلاسی های ضعیفمان برای مباحثه – در شرایطی که ترجیح میدادیم با همکلاسی های فاضلمان مباحثه کنیم – مثال دیگری از همین جنس است.
انتخاب بین درس دو استاد مختلف – که هیچکدام مطلوب ما نیستند و کلاس آنها مقارن با ساعت درس استاد محبوب ماست – نمونهی دیگری از همین شکلِ تصمیمگیری است.
- نقش عوامل پیشبینیناپذیر محیطی
گاهی اوقات هم، نتیجهی تصمیم ما در اثر عوامل پیشبینیناپذیر محیطی تعیین میشود.
به این مثالها توجه کنید:
تحقیق بیشتر در مورد انتخاب محل تحصیل
فرض کنید برای رفتن به یکی از مراکز تخصصی حوزوی و تحصیل در رشته مورد علاقه تان وارد سایت ثبت نام آن مرکز شده اید. وقتی شرایط را بررسی می کنید می بینید که برای رفتن به آن مرکز باید به شهر دیگری مهاجرت کنید و این کمی برای شما مشکل است.
چون می بینید که ظرفیت ثبت نام هنوز تکمیل نشده و فرصت برای ثبت نام باقی است، – و بعید است به این زودی ها تکمیل شود- تصمیم می گیرید وضعیت مراکز تخصصی دیگری که رشته مورد علاقه شما را ارائه می دهد بررسی کنید.
بعد از کمی جستجو در مورد وضعیت مدرک و اساتید مراکز تخصصی دیگر متوجه می شوید که شرایط همان مرکز اول با وضعیت شما مطابقت بیشتری دارد و از دیگر گزینه ها مناسب تر است. در نتیجه تصمیم می گیرید به سایت ثبت نام همان مرکز تخصصی مراجعه کنید و در آزمون ورودی همان مرکز ثبت نام کنید. اما متاسفانه با این پیام مواجه می شوید که ظرفیت ثبت نام تکمیل شده و شما دیگر شانسی برای رفتن به آن مرکز تخصصی و تحصیل در آنجا را ندارید.
احتمالاً در آینده هر بار تصمیم بگیرید چنین انتخابی انجام دهید، در صورتی که نیاز به کسب اطلاعات بیشتر داشته باشید، لحظهای تردید میکنید که آیا درست است تا ثبت نام خود را به تأخیر بیندازم؟
اینجاست که بحثِ یادگیری از تصمیمهای گذشته معنا پیدا میکند و مهم است که شما تشخیص بدهید این تجربه تا چه حد باید در تصمیمها و رفتارهای آیندهی شما تأثیر بگذارد.
انتخاب رشته مورد علاقه
فرض کنید شما در روزهای پایانی سطح یک هستید و می خواهید برای ورود به سطح دو رشته تخصصی روانشناسی موسسه امام خمینی (ره) را انتخاب کرده اید. قبل از انتخاب خود نیز با اساتید مشاور هدایت تحصیلی طلاب مشورت نموده اید و این رشته را برای شما متناسب اعلام کرده اند. از طرفی موسسه مذکور نیز سال هاست که این رشته را ارائه می کنند و اساتید مبرز و دانشمندی در آنجا تدریس می کنند. شما در آزمون ورودی این موسسه نیز قبول شده اید و در مصاحبه شفاهی نیز نمره قابل قبول دریافت کرده اید.
در این حال پس از گذشتن دو هفته از تحصیل شما در این رشته بخشنامه ای از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به موسسه ارسال می شود که باید در اسرع وقت نسبت به ملغی نمودن رشته های اقتصاد، علوم تربیتی و روانشناسی اقدام نمایند و کلیه دانش پژوهان این سه رشته را در رشته های دیگر ثبت نام کنند.
این بخشنامه موجب می شود تا شما مجبور به ترک این موسسه شوید و یا رشته ای که انتخاب شما نیست و علاقه ای به آن ندارید تحصیل کنید. اما آیا تصمیم شما دربارهی انتخاب رشته روانشناسی در آن موسسه اشتباه بوده است؟
وقتی نتیجه به هر حال بد بوده، دیگر چرا باید به خاطر فرایندِ خوب خوشحال باشم؟
ممکن است با خود بگویید وقتی شانس تحصیل در این رشته و موسسه را از دست داده ام و یک سال تحصیلی در مراکز تخصصی را از دست داده ام، دیگر چرا باید دلم را خوش کنم که نتیجه بد بود اما فرایند تصمیمگیری من درست بود.
در اینجا باید به یک نکتهی مهم توجه داشته باشیم:
به عنوان مثال، اگر تنها مرکز تخصصی که می توانستید انتخاب کنید همانی بود که ظرفیتش تکمیل شده، میتوانستید به خود بگویید فرایند برایم مهم نیست و همین که من نتوانسته ام ثبت نام کنم، همه چیز را باختهام.
اما میدانیم که بارها و بارها تصمیمهای مشابهی میگیریم و در طول زمان، منافع حاصل از جمعآوری اطلاعات بیشتر بسیار بزرگتر از ثبت نام ناگهانی و لحظهای بدون کسب اطلاعات است.
- وقتی یکی از سناریوهای نامطلوبِ محتملِ پیشبینی شده رخ میدهند
فرض کنید قصد دارید یک لپتاپ برای خودتان بخرید. بعد از بررسی گزینههای مختلف به دو گزینهی نهایی رسیدهاید.
یکی از لپتاپها طراحی زیبایی دارد، اما بسیار ظریف است و ممکن است در نخستین مرتبهای که به زمین میخورد کاملاً نابود شود و از کار بیفتد.
لپتاپ دیگر، ظاهر بسیار زشت و زنندهای دارد و دیدنش حس خوبی به شما نمیدهد؛ اما مشخص است که اگر هم روی زمین بیفتد، زمین آسیب میبیند و لپتاپ سالم میماند.
شما در نهایت فاکتورهایی را که برایتان مهم است فهرست و ارزیابی میکنید و میبینید که زیبایی برایتان بسیار مهم است. همچنین با مرور خاطراتتان به نتیجه میرسید که طی دوازده سال گذشته که به صورت دائمی لپتاپ در اختیارتان بوده، فقط یک بار لپتاپ از دستتان افتاده است.
بنابراین احتمال زمین خوردن و شکستن، منتفی نیست؛ اما با توجه به اهمیت ظاهر زیبا و طراحی لپتاپ برای شما، احساس میکنید که تصمیم درست، خریدن لپتاپ زیباتر است.
چند روز بعد از اینکه لپتاپ را میخرید، اتفاقاً از دستتان میافتد و میشکند.
در اینجا ظاهراً نتیجهی تصمیم، مطلوب شما نبوده است. اما باید به خاطر داشته باشید که شما فرایند درستی را طی کردهاید و سناریوهای محتمل و هزینههای هر یک را هم در نظر گرفتهاید و فاکتورهای مهم و ترجیحات خودتان را هم فهرست کردهاید. بنابراین، فرایند تصمیمگیری شما کاملاً درست بوده؛ حتی اگر نتیجهی نامطلوبی حاصل شده باشد.
فرایند تصمیم گیری درست، قرار نیست همیشه و در هر لحظه برای ما نتیجه ای مطلوب به همراه بیاورد. اما چون بنا به تعریف، قدرت پیش بینی عوامل پیش بینی ناپذیر را نداریم، منطقی است با رعایت اصول تصمیم گیری درست سهم مشکلات و تبعات منفب خارج از اختیار را در زندگی و مسیر طلبگی خود کاهش دهیم.
البته این را هم میدانیم که عکس این ماجرا هم مصداقهای فراوانی دارد. یعنی کسانی که بدون طی کردن فرایند تصمیم گیری درست، تصمیمهایی گرفتهاند و به نتیجههای ارزشمندی نیز رسیدهاند. اما اینکه آن افراد، اشتباهاً فکر کنند در تصمیمگیری ماهر هستند، یا اینکه ما سعی کنیم روش تصمیم گیری آنها را الگوی خود قرار دهیم، بسیار نادرست است.
اندکی تامل:
یکی از تصمیمهای درست خود را در زندگی یا مدرسه و در دنیای طلبگی پیدا کنید که به نتیجهی مطلوب منتهی نشده، اما شما میدانید که نباید به خاطر نتیجهی نامطلوب، روش تصمیم گیری خود را تغییر دهید.
لازم نیست الزاماً تصمیمهای بسیار کلیدی یا بزرگ را مطرح کنید. هر تصمیمی که بتواند مثالی برای تفکیکِ فرایند تصمیم و نتیجه تصمیم باشد، مفید و آموزنده است.
پاسخها