خاطرات شهید سیدمهدی اسلامی خواه

معصومه اسلامی خواه، خواهر شهید در کتاب لحظه های آسمانی می نویسد:
مادرم می گفت، بار دیگر که سیدمهدی را دیدم، در حال خواندن نماز مغرب و عشا بودم، ناگهان احساس کردم، او وارد اتاق شد و جلوی من به نماز ایستاد. نمازم را مدتی طول دادم که بیشتر او را ببینم، او هم نمازش را طول داد، بعد فکر کردم، نمازم را سریع تر بخوانم تا پس از نماز او را بهتر ببینم. تا به سجده رفتم، چادرم جلوی صورتم افتاد، بعد از سجده سرم را از روی مهر بلند کردم، دیدم هیچکس جلوی من نیست.
من خودم از مادرم شنیدم که می گفت، بعد از شهادت سه بار مهدی را مانند زمان حیاتش در منزل دیده ام .