در پایان این درس از فراگیر انتظار می رود:
- شیوه های تربیت را فرا گیرد.
- تفاوت تربیت مستقیم با غیرمستقیم را بداند.
- روش تربیتی مرکب را یاد بگیرد.
شیوه های تربیت:
تربیت، به دو دسته تربیت مستقیم و تربیت غیرمستقیم تقسیم میشود. البته شکل دیگری از تربیت را هم می شود در نظر گرفت که ترکیبی از این دو شیوه است.
در تربیت مستقیم مربی سعی میکند با آموزش هایی، در متربی شوق به تربیت ایجاد کند، به او اهمیت، ضرورت و فواید تربیت را گوشزد میکند، عوامل و موانع رشد را به او می گوید، فضایل اخلاقی را به او می گوید، گام ها و راه های رسیدن به این رشد و فضائل و نحوه مقابله با موانع را بیان می کند. این شیوه تربیتی را تربیت مستقیم می گوییم. اما در تربیت غیرمستقیم، تربیت به طور طبیعی و راه مشاهده، الگوبرداری و تاثیرپذیری در میدان زندگی، عرصههای گوناگون و فراز و فرودهای زندگی اتفاق میافتد. به طور مثال متربی نحوه مواجهه مربی با سختی ها، گرفتاری ها و شیرینی ها را می بیند و تحت تاثیر قرار گرفته، بدون اینکه خودش بداند، تربیت میشود. حتی گاهی خود آموزش دهنده و مربی متوجه این نیست که در حال آموزش دادن است! ویژگی آموزش غیر مستقیم این است که این آموزش در عمق جان نفوذ می کند. اما در آموزش مستقیم، مطالب همیشه در عمق جان نفوذ نمی کند. اگر در آموزش مستقیم، متربی تشنه و طالب باشد، ممکن است در عمق جان او نفوذ کند. با همه این ها چون آموزش مستقیم از راه الفاظ است، ممکن است متربی همه جوانب آموزش را متوجه نشود. همچنین اگر متربی آمادگی نداشته باشد و تشنه نباشد، دریچه دلش را میبندد و نمیگذارد حرف ها در جانش نفوذ کند. اما در آموزش غیرمستقیم حتی اگر متربی آمادگی، میل، عطش و طلبی نداشته باشد، ناخودآگاه تحت تاثیر قرار می گیرد، چرا که گارد نگرفته و دریچه دلش را نبسته است. گاهی هم تربیت، مرکب از مستقیم و غیرمستقیم است. آنجا که خود متربی طالب است و میداند که میخواهد توسط این مربی تربیت شود. با این نگاه در کنار مربی قرار میگیرد و با او همراه میشود، و تنها جنبه آموزشی مطرح نیست، بلکه به دنبال فراگیری از مربی در میدان عمل است. وقتی انسان در میدان عمل چیزی فرا می گیرد و از راه مشاهده ی رفتار به معرفت دست پیدا میکند، این صورت ترکیبی از آموزش مستقیم و آموزش غیرمستقیم است. در واقع از آن جهت که متربی برای یادگیری به دنبال مربی راه افتاده، آموزش مستقیم است و از آن جهت که آموزش در میدان عمل بوده، نه در قالب آموزش رسمی و خطابی، آموزش غیرمستقیم است.
نمونه ی این آموزش ترکیبی را در شیوه تربیت و آموزش حضرت موسی از حضرت خضر که به امر خداوند متعال بود، میبینیم. خداوند متعال می خواست موسی علیه السلام را تربیت کند، لذا جبرئیل را فرستاد تا به حضرت موسی بگوید: باید بروی از یکی از اولیای خدا چیزی یاد بگیری. خداوند آن فرد را هم در دسترس ایشان قرار نداد، ولی از آنجا که حضرت موسی علیه السلام تشنه ی تربیت و رشد بود، به او فرمود: باید بروی و او را پیدا کنی. حضرت موسی علیه السلام هم برای یافتن مربی بار سفر را بست. هنگامی که جناب خضر علیه السلام را پیدا می کند، می گوید: هل أتبعک عَلی أن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمتَ رُشدا، آیا از تو پیروی کنم تا از آن رشدی که به تو آموخته اند به من بیاموزی؟.
موسی علیه السلام طالب رشد است و این آموزش رسمی نیست که یک سری مفاهیم در مغز و فکرش قرار بگیرد و بعد هم امتحان بدهد و بگویند یاد گرفت، نه، قرار بود تربیت بشود. ریشه این دستور خداوند هم آنچنان که در روایات آمده است، این بود که حضرت موسی علیه السلام در ذهنش آمد که بسیار عالم و عالم ترین انسان در روی زمین است و به عبارتی حالت عجب علمی پیدا کرد. خداوند هم برای اینکه او را تربیت کند، فرمود به دنبال حضرت خضر علیه السلام برود. (تفسیر عیاشی، ج۲، ص ۳۳۲).
حضرت موسی علیه السلام به حضرت خضر علیه السلام می گوید: آیا اجازه میدهی به دنبالت راه بیفتم که به من آموزش بدهی؟، یعنی خود میداند که به چه منظوری به دنبال حضرت خضر علیه السلام است. از آنجا که قرار است چیزی یاد بگیرد و معلم مشخص است و شاگرد هم میداند معلم چه کسی هست و هدف چیست، این آموزش مستقیم است. ولی از آن جهت که در یک جای ثابتی نیست و قرار است با مشاهده رفتارها و در متن زندگی آموزش ببیند، این آموزش غیر مستقیم و غیر رسمی است.
با این توضیحات روشن شد که هر دو نوع تربیت و آموزش لازم و مکمل یکدیگر هستند، هرچند آموزش غیرمستقیم اهمیت بیشتری دارد و مقدم است. به ویژه در جایی که متربی آمادگی آموزش مستقیم ندارد، آموزش غیرمستقیم تنها راهکار است. مانند کودک یا افرادی که عطش و طلب ندارند و نمی خواهند یاد بگیرند و تربیت بشوند و ضرورت رشد را نفهمیده اند، یا زمانی که مخاطب بدبین است و نمیخواهد مداوا شود و اصلاً مربی را قبول ندارد، اینجا آموزشهای غیرمستقیم اثر دارد. همچنین در جایی که متربی مغرور است و نمی خواهد بشنود، در این صورت باید در مقام عمل به او آموزش داد. نمونه این نوع آموزش در قضیه آن مرد شامی که به امام حسن علیه السلام بدبین بود و به امام علی علیه السلام دشنام میداد موجود است. او با دیدن رفتار زیبای امام حسن علیه السلام متحول و اشک هایش جاری شد.
سوالات:
۱. شیوه های تربیت را بیان کنید و تربیت مستقیم را توضیح دهید؟
۲. از بین تربیت مستقیم و غیرمستقیم کدام مهمتر است و چرا؟
۳. شیوه تربیت ترکیبی را با ذکر مثال بیان کنید؟
اندکی تامل:
آیات مربوط به داستان حضرت موسی و خضر علیهما السلام را بنویسید؟