از همراهان عزیز مسیر طلبه انتظار میرود پس از مطالعه درسِ ایده پردازی:
- به تفاوت یکایدهی تجاری و یک جرقهی ذهنی توجه داشته باشند و این دو مفهوم را به جای یکدیگر به کار نبرند.
- بتوانند جرقههای ذهنی خود را تا حد امکان به یکایده کارآفرینی قابل دفاع نزدیک کنند.
- بتوانند به خودشان و دیگر ایده پردازان کمک کنند تاجلسات اثربخشتری با سرمایه گذاران داشته باشند.
واژهی
ایده از جمله واژههای کلیدی در بحث
کارآفرینی و ایجاد کسب و کار جدید است. جالب اینجاست که افرادی که نقشهای متفاوتی در فعالیتهای کارآفرینانه دارند، عموماً نگاه کاملاً متفاوتی هم به مفهوم
ایده دارند. بهترین جایی که میتوانید این اختلاف نظر را ببینید، مذاکرهی میان صاحبان ایده و سرمایه گذاران است.
صاحبان ایده، گاهی حتی جرأت نمیکنند که جزئیات ایدهی خود را بگویند و معتقدند که ایده، تمام داشتهی آنهاست .
از سوی دیگر، سرمایه گذاران در جلسات رسمی (یا در جمعهای خصوصی خود) آنها را مسخره میکنند (یا لااقل جدی نمیگیرند) و میگویند که ایده روی زمین هم ریخته است و هنر، اجرای ایده است و پیاده سازی یک ایده و تجاری سازی یک ایده، جز با پشتوانهی پول و سرمایه حاصل نمیشود .
به نظر میآید که بخشی از مشکل، در اینجاست که
ایده پرداز و
کارآفرین، تعریفهای متفاوتی از ایده در ذهن خود دارند و این باعث میشود که با وجود تشابه کلمات، دربارهی دو مفهوم کاملاً متفاوت صحبت کنند.چ
اجازه بدهید قبل از هر چیز به یک نکتهی بسیار مهم اشاره کنیم:
شاید از علاقمندان و فعالان سینما، اصطلاح ایدهی یک خطی یا فیلمنامه یک خطی را شنیده باشید. ایدهی یک خطی در هنر، میتواند بسیار ارزشمند باشد. بعد از تولد این ایده، هنرمند (نقاش یا فیلمساز یا شاعر یا هر هنرمند دیگر) وقت و توان و انرژی و احساس خود را صرف توسعهی آن ایده و تبدیل آن به یک اثر هنری میکند. به عبارتی، ممکن است در هنر، ایدهی اولیه، بخشی از مسیر باشد. اما در کسب و کار، ایدهی اولیه، حتی آغاز مسیر هم محسوب نمیشود.
به عبارتی، اگر ایدهای دارید که میتوانید در چند جمله یا چند سطر یا چند دقیقه آن را بیان کنید (و فعلاً این تنها چیزی است که در ذهن دارید) بهتر است از عنوان
ایده برای آن استفاده نکنید. اصطلاح
نطفه یا
هسته یا
جرقه برای چنین چیزی منطقیتر است.
وقتی یک ایده پخته می شود و جنبه های مختلف آن سنجیده می شود و اطمینان حاصل می شود که این ایده اجرایی و ارزش آفرین است و مطمئن می شویم که آن قدر زیر و بم آن را سنجیده ایم که می توانیم یک سرمایه گذار را که دل در گرو ایده ما و محصول ما نداردو فقط با معیارهای خشک ملی و اقتصادی، به یک انتخاب معقول از ترکیب سود و ریسک می اندیشید، قانع کنیم، می توانیم بگوییم یک ایده داریم.
برای اینکه نکتهی فوق بهتر در ذهنتان بماند، شاید کتاب زیر نشانهی ماندگار و الهامبخشی باشد:
ما می خواهیم در اینجا بین یک ایده که در ۳۰۰ صفحه مطرح می شود و ایده ای که با یک جمله ۴کلمه ای مطرح می شود مقایسه ای انجام دهیم و تفاوت آن دو را بررسی کنیم.
حالا فرض کنید کسی ایدهی یک کسب و کار آنلاین دارد و در زیر آن ایده، دهها نکته و توضیح و ایدههای خردتر دارد که یکی از آنها هم این است:
به کاربران بر اساس سلیقهشان، پیشنهادهای دیگری هم خواهیم داد.
اگر وندربیلت در یک کتاب سیصد صفحهای در مورد
ایدهی پیشنهاد بر اساس سلیقه صحبت میکند، شاید منصفانه نباشد که ما هم چهار جمله حرف خود را در مورد
پیشنهاد بر اساس سلیقه، به عنوان یک
ایده در نظر بگیریم و مطرح کنیم.
ممکن است در اینجا، این بحث مطرح شود که: اگر قرار باشد که ایده پردازی تا این حد عمیق و جدی باشد که کسب و کار، تا پایان عمر ما در مرحلهی ایده پردازی باقی خواهد ماند.
در پاسخ باید گفت:
این یک واقعیت است که ایدهها همزمان با اجرا پخته میشوند. توسعه مییابند. بخشهای جدیدی به آنها اضافه میشود. بخشهایی از آنها حذف میشود و هر روز کاملتر و قویتر از روز قبل میشوند. اما این نکته را فراموش نکنیم که:
بسیاری از نکات و جزئیات مربوط به ایدهها را میتوان قبل از عملی کردن آنها مورد بررسی قرار داد. میتوان دامها و خطرات احتمالی آنها را برآورد کرد. میتوان برای ضعفهای احتمالی در پیاده سازی آنها چاره اندیشید. میتوان آنها را حذف کرد و ایدههای دیگری را به عنوان جایگزین آنها مورد استفاده قرار داد.
زمانی میتوانیم بگوییم یک ایده داریم که همهی پیش اندیشیهای آن را تا مرحلهی قبل از سرمایه گذاری و آغاز تجاری سازی انجام داده باشیم. سرمایه گذار حق دارد هر سوالی که میخواهد از ما بپرسد و ما موظف هستیم که برای آنها پاسخ معقول و منطقی و قابل دفاع ارائه کنیم. البته همیشه بخشی از سوالات هستند که پاسخ آنها چنین است: تا واقعاً اجرا نشود، هیچ برآورد مستدل و منطقی از پاسخ این سوال ندارم. حالا این سرمایه گذار است که با توجه به تعداد سوالهایی که شما پاسخ میدهید و تعداد سوالاتی که میگویید برایش پاسخی ندارید، تصمیم بگیرد که این ایده میتواند سودآور باشد یا خیر. اگر هنوز به این مرحله نرسیدهاید، بهتر است به جای گفتن اینکه یک ایده دارم بگویید نکتهای در ذهنم جرقه زده که اگر وقت بگذارم و فکر کنم ممکن است بتواند به یک ایدهی قابل دفاع تبدیل شود.
تمرین (مهم):
در کسب و کارهایی که میشناسید یا در فعالیت های شخصیتان، یک
ایده را مطرح کنید که در نگاه اول، به نظر میرسد کاملاً ارزشمند و زیبا و جذاب و اجرایی است.
سپس یه ریزهکاریهایی اشاره کنید که عموم مردم به آن توجه نمیکنند یا اکثر کسب و کارها در پیاده سازی آن دچار مشکل میشوند.
ریزه کاریهایی که گاه عملاً به
موانع درشت و جدی برای عملی شدن و اجرای اقتصادی یک ایده تبدیل میشوند.
پاسخها