همه دوست دارند موفق بشوند اما فقط معدودی از افراد می دانند چگونه باید به آن برسند. به همین علت است که مثلاً در حوزه دارایی ۵ درصد مردم مالک ۷۰ درصد ثروت دنیا هستند. برای موفقیت باید بها پرداخت. همه می خواهند موفق بشوند اما فقط کسانی که تصمیم جدی دارند حاضرند بهای آن را بپردازند.
هفت روش زیر کمک می کند نیروی بالقوه خود را در فرآیند هدف گذاری به کار بگیرید.
۱) قفل نیروی بالقوه تان را باز کنید
توانایی های خود را بشناسید. تصور کنید همه جور قدرتی دارید. تصور کنید با این توانایی به دنیا آمده اید که هر هدفی بگذارید به آن می رسید. حالا ببینید واقعاً دلتان می خواهد که باشید، چه داشته باشید یا چه کار کنید. نخستین گام در دستیابی به هدف این است که تمام توانایی های خود را ببینید و آن را آزاد کنید. مخترعان و مبتکران هم به همین روش پیش می روند.
۲) بدانید چه دوست دارید.
فعالیت هایی که به شما حس معنی دار و هدفمند بودن در زندگی می دهند، کدامند؟ اگر تعدادشان زیاد است مهمترین آنها را انتخاب کنید که می تواند هدف شما هم باشد. باید بدانیم چه چیزی به زندگی مان معنی می بخشد تا هدفمان را پیدا کنیم.
۳) اهمیت ذهنتان را درک کنید
با خودتان صادق باشید و ارزیابی کنید که چگونه به وضعیت کنونی خود رسیده اید. به زندگی شخصی و شغلی امروزتان نگاه کنید. درک کنید که چطور طرز فکرتان دنیای کنونی شما را خلق کرده است. ببینید چطور می توانید یا می خواهید بعضی الگوها را تغییر بدهید.
۴) مرکز توجه تان را کشف کنید
بیشتر اوقات به چه فکر می کنید یا درباره چه موضوعی حرف می زنید؟ آیا مرکز توجه تان چیزی است که آن را بیش از هدفتان نمی خواهید؟ بیشتر مردم این طوری هستند. تمرکز بر چیزی ممکن است یا به نفع آینده مان باشد یا به ضررمان. از آن استفاده خوب ببرید. اگر وقت تان را صرف فکر کردن به چیزی بکنید که آن را نمی خواهید بیشتر در آن غرق می شوید. به این نکته هوشیار باشید. تمرکز صحیح بر آنچه می خواهید راه شما را به سوی اهدافتان هموار می کند.
۵) به بهایی که باید بپردازید آگاه باشید
برای رسیدن به هدفتان چه باید بکنید؟ چقدر وقت لازم است صرف آن بکنید؟ چه مهارت هایی برای رسیدن به هدفتان دارید یا می توانید کسب کنید؟ چقدر حاضرید پول خرج آن کنید؟ هدف گذاری براساس منابعی که در اختیار دارید و امکان به کار گرفتن آنها را دارید یکی دیگر از راه های منتهی به هدف است.
۶) اعمال خود را بشناسید
یکی از روش های دستیابی به هدف این است که بدانید چه کارهایی می توانید انجام بدهید. کاری که شما بلافاصله پس از پاسخ به پرسش های بالا باید انجام بدهید، چیست؟ دستیابی به هدف نتیجه عمل کردن است. هنگامی که هدفی را تعیین کردید، بدون توجه به اینکه هدف خوب یا بدی باشد، باید ببینید چه کار می توانید بکنید. حالا چرخ را به حرکت درآورید؛ بدون تاخیر یا شک و تردید. عمل کردن انرژی جنبشی ایجاد می کند و این انرژی تاثیر بسزایی در زندگی شما دارد.
۷) قدرت تجسم را به کار بگیرید
معمولاً خودتان را چطور تصور می کنید؟ آیا می توانید این تصویر را عوض کنید؟ آدم ها معمولاً ناخودآگاه با تجسم اشتباه خود را به وضعیت فعلی شان رسانده اند. آنها خودشان را در هر وضعیت سختی که امکان دارد مجسم و براساس قانون جاذبه وضعیت های ناخوشایند را به خود جذب می کنند. این الگو را از همین الان تغییر بدهید.
چرا با وجود قدرت نامحدود و بسيار عظيم دروني انسان، درصد كمي از افراد از نعمت خوشبختي، سلامتي،شادكامي، آرامش، ثروت و … بهره مند هستند؟
چرا گروه بسيار كثيري از افراد جوامع، اين همه احساس ياس، ناكامي، عدم موفقيت، بيماري و … كرده و در نظرشان هيچ چاره و راهي براي حل مشكلاتشان وجود ندارد؟ و اصولا در موفقيت ، شادكامي و خوشبختي انسانها ، عواملي چون ‹‹ ثروت››،‹‹مليت و نژاد››، ‹‹سطح تحصيلات››،‹‹جنسيت››،‹‹مذهب››،‹‹ضريب هوشي›› و … چه نقشي بازي كرده و چقدر موثرند؟
آيا شايسته ترين و باهوش ترين انسانها لزوما آدم هاي موفقي به حساب مي آ يند يا نه؟ در نهايت ‹‹ هدف ›› چه نقشي در زندگي انسان بازي ميكند؟
نتايج حاصله ار اطلاعات و آمارهاي به دست آمده در كشورهاي مختلف و جوامع متعدد، نشان ميدهد كه تعيين اهداف شفاف، معين و پايدار، مهم ترين عامل موفقيت انسانها به حساب مي آيد. در حدود ۳ درصد افراد مختلف جوامع، داراي اهداف مشخص ، پايدار و شفاف هستند، و براي رسيدن به اهداف خود، برنامه ريزي مشخص و دقيق داشته و مصمم هستند كه با تلاش و سخت كوشي فراوان با مداومت در پايداري و مقاومت در برابر مشكلات، به موفقيتهاي شايان توجه، برسند.
۹۷ درصد بقيه افراد هر جامعه ، داراي افكار، اهداف، روياها و آرزوهاي پراكنده، مبهم، غير شفاف،و ناپيوسته بوده و همجنين فاقد برنامه ريزي دقيق و عملي براي رسيدن به اهداف پراكنده و مبهم خود هستند. در يك بررسي دقيق ۲۰ ساله دانشگاهي، نتايج حاصله نشان ميدهد كه راندمان حاصله از عملكرد گروه ۳ درصدي در تمامي موارد و موضوعات بررسي شده، از مجموع عملكرد ۹۷ درصدي ، بيشتر بوده است.
به علاوه همين افراد ۳ درصدي، خيلي بيشتر از تك تك افراد ۹۷ درصدي، از توانمندي دروني خود استفاده مينموده اند. افراد ۳ درصدي هدفمند، در مقايسه با ۹۷ درصدي غير هدفمند، از احساس رضايت ، خوشبختي، خوشبيني، سلامت جسمي و روحي بسيار بالايي برخوردار بوده اند… افراد اين گروه از نيروي تجسم و تصور خود، بيشتر بهره برداري كرده و ميل و اشتياق فراوان به آنچه ميخواستند، داشته و ميدانستند كه به كجا ميروند و فكر ميكردند كه، همه مشكلات و مسائل دنيا قابل حل هستند، و با اين تفكر، به جنگ مشكلات و نارسايي ها ميرفتند و بر آنها، غلبه ميكردند.
اينان از قدرت تصميم گيري سريع و به موقع برخوردار بوده اند و با شكار لحظه ها و موقعيتهاو انديشيدن به پيروزي ، فرصتها را به دانايي، توانايي، ثروت و خوشبختي بيشتر، تبديل ميكردند…اينان بر انديشه و تفكر خود حاكم بوده و از قدرت ذهني و توانمندي هاي دروني خود، خيلي بيشتر از ديگران استفاده ميكردند.
اينان شكست و عدم موفقيت را فقط به عنوان تجربه جديد، قبول داشتند و نتايج مثبتي را از آن برداشت ميكردند، حتي در بدترين شرايط هم، اميد به موفقيت و پيروزي را از دست نميداند.جالب است كه بدانيم كه افراد موفق و هدفمند ۳ در صدي، از ظرفيت و هوش خاص و خيلي بالا هم برخوردار نبودند.
با توجه به مراتب بالا، تلاش پشتكار مداوم در جهت رسيدن به اهداف، مهمترين عامل تشكيل دهنده كيفيت زندگي است.
بزرگترين پاداشها به كساني تعلق ميگيرد كه براي رسيدن به اهداف، دست از تلاش بي وقفه خود، برنداشته و وظايف و كارهاي مربوطه را با عشق، شور و شوق و اشتياق انجام ميدهند و ميدانند هيچ شاهكاري و هيچ عظمتي بدون هدف بزرگ و بدون عشق و علاقه شديد، بوجود نمي آيد؛ بعلاوه، با مقاومت در برابر مشكلات، استعدادهاي انساني شكوفا شده، توانمندي هايش بيشتر ميگردد.
با وجود اين همه سودمندي، چرا اكثر مردم از هدف گذاري و تعيين اهداف شفاف رويگردان هستند؟
ترس ( ترس از شكست–ترس از طرد شدن–ترس از تغيير ) و نبودن آموزشهاي لازم جهت انتخاب اهداف آگاهانه، و عدم آگاهي اكثريت مردم به اثرات فوق العاده اي كه از انتخاب هدف حاصل ميشود!
۱٫ ترس : ترسها و ترديد ها ، ذهني بوده و بازدارنده هستند و يكي از بزرگترين دشمنان بشر بحساب مي آيند. ترس ، بازتاب افكار منفي ماست ، ترس سرمنشا تمام امراض ، ناكاميها و شكستهاست. علت پاره اي از ترسها و ترديد ها ، مربوط مي شود به كمبود اعتماد به نفس ، كه در نتيجه، خود را كوچك و حقير ميشماريم و باور داريم كه آدم لايقي نيستيم و از عهده كاري كه در پيش رو داريم برنمي آييم، از سويي ديگر، به علت عدم خودباوري، ديگران را خيلي بالاتر، قويتر، و بزرگتر از آنچه هستند تصور ميكنيم.
ريشه ترس در نزد انسانها ، برميگردد به دوران اوليه كودكي ، والدين ندانسته و ناآگاهانه ، باورها و ديدگاههاي ناثواب، ناهنجار و منفي خود از قبيل : احساس ترس، ترديد، شكست، نالايقي و بي عرضگي و … را به كودكانشان منتقل ميسازند. در حقيقت فيلتري سياه و زيان آور در ذهن فرزندان خود نصب مي كنند كه از هر حادثه كه رخ دهد، برداشت منفي نمايند.
مادران و پدران، كه خود قرباني افكار ناهنجار والدين خويش بوده اند، فرزندان خود را قرباني افكار و انديشه هاي منفي و نا ثواب خويش مي كنند.
ترس از شكست : بسياري از انسانها ؛ از ترس شكست خوردن و تحت تاثير افكار منفي خود نمي توانند كارهاي جديد و سازنده و بزرگي را شروع كنند و يا در صورت بروز مشكلات ، كار را نيمه تمام رها ميسازند، در حقيقت از ترس شكست و ناكامي ، با انجام ندادن كار مثبت، عملا شكست را قبول دارند و در گرداب افكار حقير و كوچك خود ، مي چرخند و دور ميزنند!ترس از طرد شدن : جاي شگفتي است كه گروه كثيري از انسانها ، از ترس طرد شدن از طرف دوستان و آشنايان، از موقعيت ها و پيروزي هايي كه در انتظارشان است، چشم مي پوشند. و بدون اطلاع از نتايج و عوارض آن ، سعي ميكنند، هر طور و به هر قيمتي كه شده مورد تاييد اطرافيان خود باشند. اصولا كساني كه از اعتماد به نفس كافي برخوردار نبوده و خود را باور نداشته باشند، رضايت خويش را در تاييد اطرافيان جستجو ميكنند. برعكس، افرادي كه از اعتماد به نفس بالايي برخوردار بوده و خود را باور داشته باشند، و احساس كنند كه داراي پيام و رسالتي هستند، انرژي خود را براي رسيدن پيام خود بكار ميبرند. و از طرد و رانده شدن از طرف ديگران هم باكي ندارند.
ترس از تغيير : اصولا عادتها ، زندگي كردن را براي انسانها سهل و آسان ميسازد، چرا كه براي هر كار كوچك و بزرگ تكراري ، لازم نيست فكر كرده و انرژي زيادي مصرف شود. ولي وقتي با يك يا چند مورد و پديده تازه مواجه شويم كه با باورهايمان متفاوت باشند و يا اگر بخواهيم در خود و يا ديگري تغييراتي صورت پذيرد، در ابتدا و به طور طبيعي همه در مقابل تغييرات مقاومت ميكنند، چون تغيير ، دردناك و مشكل تر از عدم تغيير است و اگر انگيزه تغيير قوي باشد ، عده اي با گفتگو ، بحث و استدلال با خود و ديگران و با تكرار فلان عمل و يا تكرار آن در ذهن، دست از مقاومت برداشته و تغيير را مي پذيرند، دلي گروهي ديگر ، با داشتن ذهني بسته ، از اينكه در باورهايشان و در نتيجه، در تفكرات، در عادات و … در رفتارشان تغييرات بدهند، به شدت ميترسند و در برابر هر گونه تغيير هم به شدت مقاومت مي كنند.
با توجه به اينكه ، ترس بازدارنده بوده و مانع از هر حركت و انديشه نو ميگردد ، لذا براي دستيابي به اهداف خويش و موفق شدن در امور جاري زندگي ، لازم است علل بيماري ترس كه اكثرا به دوران ۵ ساله كودكي برميگردد، توسط متخصصين امر ريشه يابي گردد. با توجه به اينكه ميل به دانستن و عشق به آموختن نيازي است مقدس، لذا وقتي ترس ، بر اركان تصميم گيري هاي شخص حاكم گردد ديگر ميل و اشتياق به يادگيري به تدريج به تحليل رفته و به حداقل ممكن ميرسد، كه خود نشان آن است كه شخص مشكل دارد و ميبايست به رفع بيماري خود اقدام نمايد.
۲٫ نبود آموزشهاي لازم جهت انتخاب آگاهانه : به ويژه عدم آگاهي از اثرات و نتايج فوق العاده اي كه از انتخاب و گزينش اهداف شفاف و صحيح بدست مي آيد و زندگي انسان را دگرگون ميسازد. به طور كلي ، اگر بخواهيم در نحوه تلقي احساسات و عواطفمان ( از جمله ترس ) تغييراتي بدهيم ، اين عمل از طريق آموزش امكانپذير ميباشد.
در هدف گذاري آگاهانه و صحيح ، موارد زير مورد دقت قرار ميگيرند :
۱) هدف مثبت باشد.
۲) هدف قابل اندازه گيري باشد.
۳)هدف با احساسات پنج گانه ما درآميزد.
۴) هدف به نفع خود و ديگران و جامعه باشد.
۵) هدف قابل تقسيم به اهداف كوچكتر باشد.
۶) اهداف مدون و نوشته باشند.
۷)حصول به هدف موكول به ديگران نباشد.
۸) استفاده از تجارب انسانهاي موفق در هدف گذاري .
۹)مدل و الگو قرار دادن افرادي كه موفق هستند.
۱۰) فاش نكردن اهداف بزرگ و مهم خود به ديگران.
۱۱) مراقبت و نظارت بر مسير هدف امكان پذير باشد.
۱۲) امكان تصحيح مسير و ايجاد نرمش و انعطاف پذيري.
۱۳) دور ساختن افكار منفي از خود در برنامه ريزي و تعيين هدف.
اهداف انسان در زندگی را به چهار جنبه می توان تقسیم کرد :
– اهداف جسمانی (ورزش،تغذیه،مدیریت فشارها)-
اهداف ذهنی (مطالعه،تجسم خلاق،برنامه ریزی،نوشتن)
– اهداف اجتماعی و عاطفی (خدمت،همدلی،ایجاد سینرژی، احساس ایمنی فطری)-
اهداف معنوی (تعین ارزشها و تعهدات،مطالعه و مراقبه)اهداف خود را در این چهار جهت باید مشخص کنیم . لازم به توضیح است که تحقق هر یک از اهداف در یک زمینه در تحقق اهداف در زمینه های دیگر هم موثر خواهد بود .
اهداف جسمانی : آیا هر روز ورزش صبحگاهی انجام می دهید ؟ آیا در زمینه خاص ورزشی مهارت دارید ؟ چه غذاهایی مصرف می کنید ؟ آیا برنامه غذایی خاصی برای خود دارید ؟ در مقابل استرس ها چه عکس العملی دارید ؟ آیا به سلامت خود اهمیت می دهید ؟ و ….چرا اهداف جسمانی خود را تعین می کنیم ؟
برای اینکه بتوانیم از تواناییهای خود بیشترین بهره را ببریم باید از سلامت کاملی بر خوردار باشیم . چون جسم ذهن را کنترل می کند و ذهن هم می تواند جسم را کنترل کند . آنتونی رابینز در کتاب موفقیت نامحدود خود اینطور بیان می کند: حالت نشستن ،نوع نگاه کردن ،نحوه راه رفتن ،لحن حرف زدن ،روش غذا خوردن و… هر شخص در هر لحظه نشان دهنده احساس ، فکر و نگرش آن شخص در آن زمان می باشد . قطعا کسی نمی خواهد تن ناسالمی داشته باشند . و هر کسی دوست دارد از تناسب اندام مناسبی برخوردار بوده و صورت ظاهری جذابی داشته باشد . برای دستیابی به این موارد داشتن اهداف کوتاه و بلند (جسمانی) از بدیهیات خواهد بود.
اهداف جسمانی می تواند شامل مواردی مانند : ورزش صبحگاهی – خوردن صبحانه خوب – رژیم غذایی مناسب – جلوگیری از استرس – ورزش به صورت حرفه ای در رشته ای خاص و….که باید برای هر یک از این موارد برنامه مشخصی داشته باشیم . و همه این موارد میتوانند سبب شوند که از نظر جسمی یک فرد در شرایط ایده ال قرار گیرد .اهداف ذهنی : در مورد تواناییهای ذهن چه می دانید ؟ از چند درصد تواناییهای جسمی خود استفاده می کنید ؟ چه کاری از عهده ذهن بر می آید ؟ فرق بین نیوتن و یک فرد معمولی چیست ؟
برای افزایش کارایی ذهن چه اهدافی باید داشته باشیم ؟ ذهن انسان همواره در حال دریافت اطلاعات جدید می باشد و در عین حال برخی از اطلاعات موجود در ذهن فراموش می شوند . افراد موفق می دانند چه چیزهایی را فراموش کنند و چه چیزهایی را نگه دارند و این عادت مردان موفق شده است .لازم به توضیح است که ذهن قویترین ابزاری است که خداوند در اختیار بشر قرار داده پس اگر کسی نداند از این ابزار چطور استفاده کند ، بزرگترین اشتباه زندگی خود را مرتکب شده است . انشتین فقط از ۵% توانایی ذهن خود استفاده کرد !!!
اهداف ذهنی می تواند شامل مواردی مانند : مطالعه کتاب در موارد مختلف – ورزشهای ذهنی – تحقیق و تحصیل در زمینه خاص – تجسم خلاق – آشنایی با علوم جدید و…. که طبق برنامه منظم قابل دستیابی باشند . که داشتن این گونه برنامه ها باعث ارتقا ذهن می شود .
اهداف اجتماعی و عاطفی : انسان در جامعه ای زندگی می کند که هر کاری بخواهد انجام دهد به نحوی با افراد جامعه سر کار خواهد داشت . یکی از خصوصیات افراد موفق داشتن روابط اجتماعی خوب و سازنده است و کسی که دارای روابط اجتماعی موثر است از احترام خاصی برخوردار است . پس منطقی خواهد بود که همه افراد در بهبود این زمینه نهایت تلاش خود را بکنند و برای آن برنامه ریزی مناسب داشته باشند .اهداف اجتماعی می تواند شامل مواردی مانند : سرمایه گذاری عاطفی روی روابط – تشکیل خانواده – شرکت در انجمن های و تشکلهای مختلف – ایجاد یک رابطه جدید و…. که باید در بر نامه هر شخص قرار گیرد تا هر فرد بتواند از موقعیت اجتماعی خود به بهترین نحو استفاده کند .
اهداف معنوی : شامل مواردی که برای پرورش روح بشر مورد استفاده قرار می گیرند . چرا که انسان موجودی است که از جسم و روح تشکیل شده و ارتقا در یک بعد قطعا برای انسان ارضا کننده نخواهد بود.اهداف معنوی می تواند شامل مواردی مانند : مطالعه در زمینه ادیان و مذاهب – درک حقایق – عبادت – دعا – کمک به همنوع – مبارزه با نفس و….. که برای دستیابی به یک موقعیت معنوی مناسب باید در نظر گرفته شوند . در این مورد می توانید با افراد موفق مشورت کنید یا زندگینامه بزرگان را مطالعه کنید و جایگاه آن را در زندگی پیدا کنید .
اصول موارد تغییر نا پذیری که در همه جای دنیا از طرف همه مردم دنیا ، جز جدایی نا پذیر یک زندگی درست هستند . و همیشه به عنوان راهنما عمل می کنند . مواردی مانند صداقت – راستگویی – متعهد بودن و…. که در همه جای دنیا به عنوان اصول اولیه انسان بودن مورد قبول هستند . به عنوان مثال درهیچ جای دنیا فردی را پیدا نمی کنیم که دروغ را پسندیده بداند . افراد موفق هیچ زمانی اصول را زیر پا نمی گذارند .
ارزشها قابل تغییر و بهبود هستند . و بر حسب افراد و جوامع مختلف فرق می کنند . در اصل موفقیت برای هر فردی بر اساس ارزشهایی که هر شخص برای خود تعین کرده سنجیده می شود . به عنوان مثال در یک مقطع زمانی موفقیت برای فردی در داشتن زندگی بدون دغدغه و آرام خلاصه شده است ، بنابراین این شخص برای دستیابی به این زندگی تلاش می کند . این چیزیست که ثابت نمی ماند و برای همون فرد ممکن است در زمان دیگری تغییر کند . برای پی بردن به این قضیه به ارزشهایی که قبلا داشتید و ارزشهایی که الان دارید توجه کنید . چه نتیجه ای می توان گرفت ؟
انعطاف پذیری
انعطاف پذیری یکی دیگر از خصوصیات برجسته افراد موفق است . انعطاف پذیری یعنی اینکه بتوانیم در شرایط مختلف به بهترین نحو عمل کنیم . مواردی از قبیل تغییر- قبول اشتباهات و اصلاح آنها – انتقاد پذیری و… که در روند رشد افراد خیلی مفید خواهد بود . همانطور كه قبلا گفته شد اهداف هر شخص موتور محركه و سوخت و انگيزه آن فرد است و مثل يك كليد(Push Buttom) جهت روشن كردن موتور هر فرد استفاده ميشود. اهداف افراد در واقع دلايل ورود افراد به اين تجارت ميباشد. و هر فرد در بدو ورود به اين تجارت داراي انگيزه هاي كافي جهت انرژي و وقت گذاشتن براي تجارت نيست .
با تعيين كردن اهداف افراد ميتوان انگيزه هاي كافي جهت تلاش و كوشش در اين تجارت در ايشان ايجاد نمود. افراد در بدو ورود به اعتبار شما وارد اين تجارت ميشوند و زياد به اهداف خود فكر نميكنند و زمان زيادي را به اين كار اختصاص نميدهند در واقع فلش اعتماد اين افراد در بدو ورود به سمت شماست. با تعيين اهداف آنها و با به حركت درآوردن موتور محركه آنها فلش اعتماد افراد از سمت شما به سمت اين تجارت تغيير جهت ميدهد. در ابتداي ورود افراد به اين تجارت، اهدافشان به صورت يك روياي مبهم و نامشخص(Dream) ميباشد.
يكي از كارهاي مهم در اين تجارت تبديل Dream افراد به Vision است. Vision يعني تصوير ذهني دقيق داشتن راجع به خواسته ها و اهداف با كليه جزئيات آن. تبديل Dream به Vision در افراد يك مرتبه و سريع صورت نميگيرد. بلكه اين كار, آرام آرام انجام ميپذيرد. هر چه Vision افراد بالاتر رود و اهداف ايشان با جزئيات بيشتري مشخص شود ، آن اهداف در ذهنشان بيشتر به باور ميرسد و با بالا رفتن باور افراد نسبت به اهداف ، ارزش آنها پررنگتر و بيشتر ميشود و با بالا رفتن ارزش اهداف انگيزه كار بيشتر شده و در نتيجه افراد ، زمان بيشتري صرف رسيدن به آنها خواهند كرد. Vision مرحله به مرحله افزايش پيدا ميكند و نبايد در رسيدن به آن عجله كرد. واقع Vision افراد ، رگ خواب افراد و نقطه تحريك او جهت حرمت در اين تجارت ميباشد.
Vision افراد در واقع راه غلبه بر ياس و نا اميدي آنها است و بايد بدانيم كه در مواقع نا اميدي و ياس ، اين اهداف هستند كه با يادآوري آنها مجدد اميد پيدا خواهد شد و ميتوان بر نااميدي غلبه كرد. يكي از نكات بسيار مهم در مورد اين اهداف اين است كه ميبايست براي هر فرد ، منطقي و مستدل باشند. هر چه دليل يك هدف ، منطقي تر و محكمتر باشد ، خود هدف نيز منطقي تر و محكم تر مي باشد. در نتيجه تاثير و نيروي بيشتري به انسان وارد خواهد كرد. اگر اهداف را همچون سطح يك ميز فرض كنيم ، دلايل اهداف مانند پايه هاي نگهدارنده آن ميز ميباشند.
مثال: از شهر A به شهر B رفتن: اگر شما قصد رفتن از شهر A به شهر B را داشتيد و كسي به شما بگويد كه من ميتوانم راهي را به شما پيشنهاد كنم كه سريعا از شهر A به شهر B برويد ، شما حتماً اين پيشنهاد را از او قبول خواهيد كرد. ولي اگر هدفي در شهر B نداشته باشيد و اصلا قصد رفتن به شهر B را نداشته باشيد ، پيشنهاد مطرح شده اثري بر روي شما نخواهد گذاشت .
يكي از روشهاي ديگر بزرگ كردن و خوب جلوه دادن شهر B ارائه مزيتهاي رسيدن به شهر B براي شما است. در آن صورت ، انگيزه هاي شما براي حركت از شهر A به شهر B افزايش پيدا خواهد كرد.
شرايط تغيير دادن يك نفر شامل موارد ذيل است :
۱- شناخت فلات تغييرات شخص: يعني شناخت همان باورها و عادات محدود كننده شخص.
۲- جايگزيني: يعني جايگزين كردن باور و عادت درست با باورها و عادات محدود كننده.
۳- شرطي سازي: يعني تعهد به خود دادن جهت انجام دقيق كارها. مثلا اگر مسواك نزنم شبها خوابم نميبرد.در اين تجارت منظور از هدف در واقع اهداف SMART ميباشد.
به اهدافي SMART ميگويند كه داراي پنج ويژگي زير باشد:
الف- Specific: يعني كلي نباشند و شخصي و مربوط به خود شخص باشند.
ب- Measurable: يعني قابل قيمت گذاري و اندازه گیری باشند.
ج- Achievable: يعني دستيافتني باشند.
د- Resonable & Realistic: يعني موجه و معقول و واقعي باشند.
ه- Time Bound: يعني زمانبندي شده باشند.
يك قانون مهم: قانون ۵۰-۵۰:
يعني اهداف نبايد آنقدر كوچك باشد كه رسيدن به آنها بي معني باشد و يا آنقدر بزرگ كه هيچگاه به آنها نرسيم يا رسيدن به آنها زمان بسيار طولاني سپري كنيم. يكي از بهترين روشها براي تعيين اهداف ديگران و بالابردن Vision اهداف ،Share كردن اهداف با خود ايشان است. وقتي كه اهداف خود را براي ديگران باز گو ميكنيم ، سبب ميشويم كه اهداف ديگران نيز بيرون كشيده شود. و ايشان نيز جرات بيان اهداف خود را با ما پيدا كنند.
مزيت Share كردن اهداف خود با دايركتها :
۱- باعث از بين رفتن ترس از خواستن اهداف بزرگ در آنها ميشود.
۲- سبب بيرون كشيدن اهداف ايشان و بالارفتن Vision آنها ميشود.يكي از بهترين روشها جهت تبديل Dream افراد به Vision ، نوشتن اهداف به روي كاغذ ميباشد.
دلايل نوشتن اهداف به روي كاغذ :
۱- اهداف از Dream تبديل به Vision ميشود و در ذهن ما تثبيت ميگردد.
۲- با نوشتن اهداف ، قدرت تغيير و Upgrade كردن آن اهداف در ذهن ما به وجود مي آيد و ما ميتوانيم اهداف جديتري جايگزين آنها بكنيم.
۳- پس از نوشتن اهداف ، انسان نسبت به آنها تعهد پيدا ميكند. بدينگونه كه با نوشتن اهداف و تعيين جزئيات آنها و تكرار آنها در ذهن ، ايمان به آن اهداف در ذهن ما به وجود آمده و با ايمان آوردن به اهداف خود در ما نيروي دروني و انگيزه جهت رسيدن به آن ايجاد ميشود “تواناييهاي يك فرد بي هدف همچون قدرت بمب اتم در دست يك كودك بي اطلاع مي باشد”
قوانين نوشتن اهداف:
۱- اهداف بايد با بيشترين جزئيات و مشخصات نوشته شود.
۲- زمانبندي و تعيين اهداف به كوتاه مدت و بلند مدت: با اين كار هنگام رسيدن به اهداف كوتاه مدت احساس ميكنيم كه مسير طي شده درست است و انگيزه و انرژي ادامه مسير افزايش پيدا ميكند.
۳- قانون ۵۰-۵۰ در نوشتن اهداف رعايت شود(نه آنقدر كوچك و بي ارزش و نه آنقدر بزرگ و دست نيافتني)
۴- سعي كنيم كه در اهداف خود ، ديگران را نيز سهيم كنيم. مثلا به كسي صد در صد قول دهيم كه تا ۶ ماه ديگر براي او ماشين و يا وسيله خاصي را تهيه خواهيم كرد. اديسون قبل از هر اختراع قول آن را در يك زمان مشخص به مردم مي داد.
نكته: هنگام نوشتن اهداف بايد روي آنها تمركز و فوكوس كرد و از پرداختن به مسائل غير مرتبط پرهيز كنيم.
فوايد ديگري از نوشتن اهداف :
– اهداف به زندگي جهت ميدهند .
– قابليت زمانبندي پيدا ميكند . – هزينه رسيدن به آنها را ميتوان تخمين زد .
– موانع احتمالي را ميتوان حدس زد و برطرف نمود .
– بهترين مسير براي رسيدن به هدف كشف ميشود .
– نيرو و انگيزه دروني بسيار قوي جهت حركت به سمت هدف در انسان ايجاد ميشود.
مطالب بالا برگرفته از کتاب: موفقیت نا محدود اثر:آنتونی رابینز و هفت عادت مردمان موثر اثر: استیفن کاوی می باشد. لذا براي دستيابي سريع به اهداف مورد نظر مي بايست آنها را بنويسيم.شبها قبل از خواب و صبح ها قبل از ترك رختخواب ، حتي در طول روز آنها را براي خود بخوانيم، دائما به ضمير ناخودآگاه سيگنال و علامت بدهيم.
****
بهترین متد هدفگذاری و برنامه ریزی (مورد استفاده افراد حرفه ای و موفق دنیا)
پروژه سوخت جتجولای ۲۲, ۲۰۱۵ ۴
یک زندگیِ بدون هدف را مجسم کنید :
شما صبح از خواب بیدار میشوید، صبحانه میخورید، کار میکنید، به خانه برمیگردید و میخوابید… زندگی شما معنایش را گم میکند و شما کم کم در پرتوی روزمرگی زندگی تان را ادامه میدهید.
یک زندگی بدون هدف،
زندگی کردن بدون معنا است
همانطور که در مقالات پیشین (لوگوتراپی) خواندید، وجود معــنا در زندگی باعث میشود شما سختی های زندگی را تحمل کنید.
برای مثال، شما تا زمانی که یک هدف بزرگ مانند خرید اتومبیل رویایی تان را نداشته باشید، به سختی خواهید توانست تلاشِ سخت، بیخوابی و فعالیت بیشتر را برای رسیدن به خواسته تان تحمل کنید. در واقع معنا در زندگی، باعث میشود شما در سخت ترین شرایط بتوانید لبخندی از رضایت بزنید و به پیش بتازید.
افراد موفق دنیا به قدرت این چرخه پی برده اند.
به همین دلیل است که کارآفرینان بزرگ بیش از دیگران کار میکنند و بیش از دیگران تفریح میکنند !
چرخه ای که باعث میشود آنها تلاش سخت و خستگی را پشت سربگذرانند به شرح زیر است :
هدف -> معنا -> برنامه -> تلاش -> نتیجه
اکثرمان میدانیم که داشتن هدف در زندگی مهم است، اما تا به حال کمتر به این موضوع فکر کردیم که چرا مهم است؟ در اصل هدف نقطه شروع چرخه بین آنچه در ذهن تان میبینید تا آنچه در دنیای واقعی بدست می آورید است.
برای همین منظور ما در شروع سال هدفگذاری میکنیم : امسال تا پایان تاریخ X درآمدم Y میشود
اما رسیدن به آن سخت میشود، زیرا :
نمیدانیم چطور به آن باید برسیم؟
چطور باید پیش برویم؟
اولین و مهمترین کاری که باید انجام دهیم چیست؟
و …
درست در همین زمان است که چیزی جادویی مانند برنامه نیاز داریم !
برنامه ریزی برای هدف دقیقا مانند تعیین مقصد (هدف) و انتخاب مسیر (برنامه ریزی) برای رسیدن به آن است. شما تا زمانی که ندانید از کدام مسیر حرکت کنید نخواهید توانست به هدف تان برسید.
ویکتور هوگو
اکثر اوقات که به اهدافمان نمی رسیم به دو دلیل عمده زیر است :
عدم آگاهی از هدفگذاری صحیح
عدم آگاهی از برنامه ریزی صحیح
برای همین منظور ما در این مقاله میخواهیم بهترین متد هدفگذاری و برنامه ریزی دنیا که توسط افراد حرفه ای و موفق دنیا استفاده میشود را به شما آموزش دهیم و نحوه استفاده از آن را برای شما شرح دهیم.
شما در این مقاله میخوانید اهداف باید به چه روشی تعیین شوند و چطور برای رسیدن به آنها به شیوه اصولی برنامه ریزی کنید. شما پس از خواندن این مقاله قادر خواهید بود :
اهداف صحیحی انتخاب کنید
اهداف تان را به شیوه اصولی و حرفه ای دنبال کنید و آنها را یکی پس از دیگری بدست آورید
اعتماد به نفس تان از طریق موفقیت هایتان افزایش پیدا کند
اهداف بزرگتری را انتخاب کنید
برای رسیدن به اهداف بزرگتر برنامه ریزی و تلاش کنید
و …
حاضرید برای یکبار برای همیشه بهترین و معتبرترین شیوه هدفگذاری و برنامه ریزی دنیا را یادبگیرید؟ پس شروع کنید…
احتمالا نام دستگاه GPS را شنیده اید.
این دستگاه در واقع یک دستگاه موقعیت یاب است. یعنی اینکه اگر شما این دستگاه را داشته باشید، در هرکجا که باشید به شما نشان میدهد دقیقا در چه موقعیت جغرافیایی قرار دارید و فاصله شما تا رسیدن به نقطه ای که میخواهید برسید چقدر است؟ و آیا مسیری که انتخاب کردید شما را به آن نقطه نزدیک میکند یا دور؟
اهدافِ ما نیز، مانند GPS هستند؛ GPS یعنی Goal,Plan,Success (هدف، برنامه ریزی، موفقیت) شما با در دست داشتن این GPS قادر خواهید بود ثانیه به ثانیه خودتان را با جایی که قرار است باشید مقایسه کنید و ببینید آیا در حال پیشرفت هستید یا پسرفت؟
یک مثال کاربردی برای اینکه برای همیشه اهمیت هدف و برنامه ریزی در ذهن تان حک شود؛
برای موفقیت در برنامه ریزی تان نیاز به این سه استراتژی الف، ب و ج دارید
یک برنامه روزانه برای پیشروی به سمت موفقیت – جومبا ۵
چطور به صورت برنامه ریزی شده آنچه را که در زندگی میخواهیم بدست آوریم؟ نیاز به این نقشه راه دارید
لوگوتراپی – تنها راه موفقیت در کار و زندگی که توسط مردی با ۲۹ مدرک دکترای افتخاری کشف شده
به کمک قانون ۹۰-۱۰-۱۰ اهدفتان را بدون کمترین خستگی بدست آورید
قهرمانان المپیک چرا ورزش نمیکنند؟
۵ قانون برای اینکه خودتان را برای موفقیت آماده کنید
آیا به این موضوع فکر کردهاید که در یک بازۀ زمانی ۳ ساله میخواهید چه کاری انجام دهید؟
آیا اکنون که سر کار هستید دربارۀ هدف اصلی خود شفاف و قاطع هستید؟
آیا میدانید که در پایان امروز میخواهید چه چیزی را بدست آورید؟
اگر میخواهید موفق شوید، نیاز به تعیین هدف دارید. شما بدون هدف، فاقد تمرکز و جهت¬گیری خواهید بود.
تعیین هدف، نه تنها به شما اجازه میدهد که مسیر زندگی خود را کنترل کنید، بلکه معیاری برای تعیین اینکه آیا واقعاً موفق هستید یا خیر برایتان فراهم میآورد.
به این موضوع فکر کنید: اگر یکی از اهداف شما کسب ثروت باشد، داشتن ۱۰۰ میلیون تومان در بانک، نشانهای از موفقیت است. اگر هدف شما انجام فعالیتهای خیریه باشد، بنابراین، نگهداشتن پول با نحوۀ تعریف شما از موفقیت در تضاد خواهد بود.
برای رسیدن به اهدافتان بایستی بدانید که چگونه آنها را تعیین کنید. شما نمیتوانید به سادگی بگویید که “من میخواهم” و انتظار رخ دادنِ آن را داشته باشید. تعیین هدف، فرایندی است که با توجهات دقیق راجع به اینکه چه چیزهایی را میخواهید بدست آورید آغاز میشود و با انجام کارهای سخت پایان میپذیرد. در این میان، گامهای تعریف شده ای وجود دارند که فراتر از مشخصههای هر هدف هستند. دانستن این گامها به شما اجازه خواهد داد که اهداف خود برنامه ریزی کنید.
در اینجا به ۵ قانون طلایی برای تعیین اهداف میپردازم:
-
اهدافی را تعیین کنید که به شما انگیزه بدهد
زمانی که اهدافتان را تعیین میکنید، باید آنها به شما انگیزه بدهند: این یعنی اطمینان از اینکه این اهداف برای شما مهم هستند و دستیابی به آنها برای شما ارزشمند است. اگر شما علاقۀ کمی به نتیجه داشته باشید، پس شانس شما در تلاش برای به حقیقت پیوستن آنها بسیار کم است. انگیزه، کلیدی برای دستیابی به اهداف است.
اهدافی را تعیین کنید که بالاترین اولویت را در زندگی شما داشته باشند. بدون این نوع تمرکز، شما میتوانید به اهداف زیادی دست یابید، اهدافی که زمان کمی را صرف آنها کرده اید. دستیابی به هدف نیازمند تعهد است، پس برای افزایش احتمال موفقیت، نیاز به حس اضطرار و داشتن ِنگرشِ “باید این را انجام دهم” دارید. زمانی که این نگرش و احساس را نداشته باشید، این امر باعث میشود تا تحقق هدف را به تاخیر بیاندازید. این کار موجب سرخوردگی و ناامیدی شما میشوند و احساس پوچی به شما دست میدهد که هیجان و انگیزه شما را کم میکند و ممکن است به این نقطه برسید که “هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم یا در هیچ کاری نمیتوانم موفق شوم”.
نکته:
برای اطمینان از اینکه هدفتان، به شما انگیزه میدهد، بنویسید که چرا این هدف برای شما ارزشمند و مهم است. از خودتان بپرسید که “اگر بخواهم هدفم را با دیگران سهیم کنیم، باید به آنها چه بگویم تا آنها را متقاعد کنم که هدفم ارزشمند است؟” اگر به خودتان شک دارید یا دچار فقدان اطمینان به تواناییتان برای تحقق هدفتان هستید، میتوانید از این عبارت برانگیزاننده برای کمک به خود استفاده کنید.
-
اهداف SMART را تعیین کنید.
ممکن است واژه SMART را شنیده باشید. اما آیا این قانون را بکار گرفتهاید؟ حقیقت این است که اهداف بایستی نیرومند باشند، آنها بایستی طوری طراحی شوند که SMART باشند. SMART مخفف کلمات زیر است:
مشخص و صریح
قابل اندازه گیری
قابل دستیابی
متناسب
مقید به زمان
اهداف خود را صریح و مشخص تعیین کنید
اهداف شما بایستی واضح و خوب تعریف شده باشد. اهداف عمومی و مبهم مفید نیستند، زیرا برای شما جهتگیری کافی را فراهم نمی آورند. بخاطر داشته باشید که به اهداف نیاز دارید تا راه را به شما نشان دهند. تا جایی که می توانید اهداف خود را دقیق تعریف کنید.
اهداف خود را قابل اندازه گیری تعیین کنید.
تاریخ ها، مقادیر دقیق و غیره را در اهداف خود وارد کنید با این کار می توانید درجه موفقیت خود را اندازه بگیرید. اگر اهداف شما بدین صورت تعریف شود: “کاهش هزینه ها”؛ اگر در بازۀ زمانی یک ماهه یک درصد کاهش داشته باشید یا در بازۀ زمانی دوساله ۱۰ درصد کاهش داشته باشید، چگونه می فهمید چه زمانی موفق شده اید؟ بدون داشتن روشی دقیق برای اندازه گیری موفقیت، لحظه و زمانی که به موفقیت واقعی دست می یابید را از دست می دهید.
اهداف خود را دست یافتنی تعیین کنید.
از این موضوع اطمینان حاصل کنید که دستیابی به اهدافتان امکان پذیر است. اگر هدفی را تعیین کنید که هیچ امیدی به تحقق آن ندارید، روحیه خود را از دست می دهید و اعتماد به نفستان از بین می رود.
از بیان اهداف ساده خودداری کنید. رسیدن به هدفی که مجبور نباشید برای آن سخت کار کنید می تواند در بهترین حالت، ناامیدکننده باشد و باعث شود که شما در تعیین اهداف بعدی که ممکن است خطر عدم تحقق را بدنبال داشته باشد بترسید. با تعیین اهداف واقعی اما چالش برانگیز، به تعادل مورد نیازتان می رسید. اهداف مختلفی وجود دارند که شما را وادار به تلاش می کنند و بیشترین خشنودی شخصی را برایتان به ارمغان می آورند.
اهداف خود را متناسب تعیین کنید.
اهداف بایستی متناسب با جهت زندگی و شغل شما باشد. با اتخاذ اهدافی در این راستا، تمرکز خود را برای پیشرفت و رسیدن به خواسته هایتان افزایش خواهید داد. تعیین اهداف پراکنده و ناسازگار باعث می شود که زمان و زندگی خود را هدر دهید.
اهدافتان را مقید به زمان تعیین کنید.
اهداف شما باید مهلت داشته باشند. یعنی بدانید که چه زمانی می خواهید موفقیت خود را جشن بگیرید. زمانی که شما در یک بازۀ زمانی کار می کنید، حس اضطرار شما افزایش می یابد و تحقق پذیری هدفتان سریعتر می شود.
-
اهداف خود را بنویسید
نوشتن یک هدف، آنرا واقعی و ملموس میکند. با نوشتن، دیگر هیچ بهانه ای برای فراموش کردن آن ندارید. هنگامی که می نویسید، از کلمه “می خواهم” بجای “دوست دارم” یا “می بایست” استفاده کنید. مثلاً، امسال “می خواهم هزینه های عملیاتی را تا ۱۰ درصد کاهش دهم”، نه اینکه “دوست دارم هزینه های عملیاتی را تا ۱۰ درصد کاهش دهم”. اولین عبارت، قدرت دارد و شما می توانید خودتان را در حال کاهش هزینه ها ببینید. عبارت دوم فاقد انگیزه هست و اگر از کار خود منحرف شوید، این عبارت بهانه ای به دست شما می دهد.
نکته ۱:
عبارت هدف خود را مثبت بیان کنید. اگر بخواهید نرخ نگهداری خود را بهبود ببخشید بگویید “میخواهم تمامی کارکنان موجود را برای سه ماه آتی نگه دارم” بجای اینکه بگویید “میخواهم نرخ نقل و انتقال کارکنان را کاهش دهم”. اولین جمله، برانگیزاننده است، جمله دوم شامل شرط خروج است که اگر برخی از کارکنان کار را ترک کنند، به شما اجازه موفقیت میدهد.
نکته ۲:
اگر از یک لیست کارهای لازم استفاده میکنید، الگویی برای این لیست تهیه کنید که اهداف شما در بالای آن قرار داشته باشد. اگر از یک برنامه عمل استفاده میکنید، اهداف شما بایستی در بالای فهرستی کاری شما قرار بگیرد.
اهدافتان را در مکان های قابل رویت بچسبانید تا هر روز به یاد خودتان بیاورید که تمایل به انجام چه کاری دارید. آنها را بعنوان یک یادآوری کنندۀ همیشگی، روی دیوارها، میز، مانیتور، آینه حمام یا درب یخچال بچسبانید.
-
یک برنامه ی عمل ایجاد کنید
این قدم غالباً در فرایند تعیین هدف فراموش می شود. شما روی نتیجه ای متمرکز هستید که فراموش می کنید برای تمامی گام های آن برنامه ریزی کنید. با نوشتن مراحل و حذف کردن آنها بعد از انجام شدن، خواهید فهمید که در راستای اهداف خود در حال پیشرفت هستید. مخصوصاً اگر هدف شما بزرگ و طاقت¬فرسا و یا بلندمدت باشد. برای کسب اطلاعات بیشتر دربارۀ نحوۀ انجام این کار، مقاله ما پیرامون طرح فعالیت را بخوانید.
-
به آن وفادار باشید
بخاطر داشته باشید که تعیین هدف یک فعالیت مستمر است، نه وسیله ای برای رسیدن به نقطه پایان. در یادآوری-کنندۀ خود، دوره های زمانی منظمی برای بررسی اهدافتان ایجاد کنید و مستمراً پیگیر نتایج باشید. مقصد نهایی شما ممکن است بعد از یک مدت طولانی بدون تغییر باقی بماند، اما طرح فعالیتی که برای هدفتان تعیین کرده اید ممکن است بطور چشم گیری تغییر کند. از این مطلب اطمینان حاصل کنید که تناسب، ارزش و ضرورت هدف، متعالی باقی خواهند ماند.
نکات کلیدی
تعیین اهداف خیلی ساده تر از این است که بگویید می خواهید چیزی اتفاق بیفتد. اگر بطور شفاف تعریف نکرده باشید که چه می خواهید و ندانید که چرا آنرا بعنوان اولویت اول می خواهید، شانس شما در موفقیت بطور چشم گیری کاهش پیدا می کند. با دنبال کردن این ۵ قانون برای تعیین اهداف، می توانید اهداف خود را با اطمینان بیشتر تعیین کنید و از دستیابی به آنچه که تعیین کرده اید لذت ببرید.
بسیار خوب، امروز تصمیم دارید که چه کاری را به انجام برسانید؟
اهميت و ضرورت هدف گذاري
مهمترين عامل ، در کسب هر موفقيتي ، تدوين و مشخص کردن دقيق اهداف مي باشد. هدفگذاري مهمترين عامل حرکت و خلق آينده است ، هدفها هستند که مقصد و مسير زندگي فردي و سازماني را روشن مي کنند.هدف گذاري به مثابه ترسيم جاده اي براي آينده است . تلاشي ارزشمند است که معطوف به هدف باشد، تلاش بي هدف پرتاب تير در تاريکي است يکي از موانع بسيار مهم موفقيت و کاميابي ، ناتواني افراد و سازمانها در تدوين اهداف مي باشد . آنهايي که رويايي در ذهن و هدفي بر روي کاغذ نداشته باشند مقصدشان ناکجا آباد خواهد بود .
يکي از مهارتهايي که مديران و کارکنان بايد در خود تقويت نمايند ، مهارت هدف گذاري است.اهداف کلي ، کيفي و مبهم قابليت اندازه گيري و اثر بخشي نخواهد داشت .
فرايند هدف گذاري :
اهداف از ماموريتها و چشم اندازها نشئت مي گيرند و بستگي به جواب سه سؤال ذيل دارد :
در حال حاضر ،کجا هستيم ؟
به کجا مي خواهيم برويم ؟
براي رسيدن به هدف چه بايد بکنيم؟
براي هدفگذاري اطلاع ازماموريت ها چشم انداز و وظايف سازمانها لازم و ضروري است . اهداف بايد در تحقق ماموريت و وظايف سازماني باشد .
وقتي که اهداف مشخص شدند براي چگونگي رسيدن به اهداف بايد طرح ها و برنامه هايي تدوين گرديده وليست کليه فعاليتهايي که منجر به تحقق اهداف مي شوند را مشخص نمود و پس از اجراي برنامه ها و فعاليتها بايد نتايج و دستاوردها با اهداف مقايسه شوند تا اصلاحات لازم در اهداف ، برنامه ها و فعاليت ها به عمل آيد .
ويژگي هاي هدف گذاري خوب :
ـ هدف بايد روشن، واضح و مشخص باشد.
ـ هدف بايد واقع بينانه باشد.
ـ هدف بايد مکتوب، مدون و روي کاغذآورده شود.
ـ هدف بايد در قالب يک جمله مثبت بيان شود.
ـ هدف بايد تهييج کننده باشد.
ـ هدف بايد کمي و قابل اندازه گيري باشد.
ـ هدف بايد مقيد به زمان باشد.
ـ هدف بايد قابليت اجرا و دست يافتني باشد.
ـ هدف بايد در راستاي ماموريت ها و ارزشها تدوين شوند.
ـهدف بايد براي تمام اعضاء قابل فهم و قابل قبول باشد.
ـ هدف بايد براي همه ذينفعان سودمند باشند.
ـ هدف بايدمورد تائيد باشد.
ـ هدف بايد انعطاف پذير باشند.
ـ هدف بايد متناسب با منابع و امکانات تدوين گردد .
محاسن و مزاياي هدف گذاري :
ـ هدف گذاري؛امکان اندازه گيري پيشرفت و بهبود را فراهم مي نمايد.
ـ هدف گذاري؛انگيزه و روحيه تلاش را بهبود مي بخشد.
ـ هدف گذاري؛ باعث ايجاد هماهنگي و وحدت مي گردد.
ـ هدف گذاري؛ شرط لازم برنامه ريزي است ، برنامه بدون هدف بي معني است .
ـ هدف گذاري ؛باعث تمرکز بر فعاليت ها مي شود.
ـ هدف گذاري؛ امکان تدوين شاخصها و معيارها و ارزيابي عملکرد را فراهم مي نمايد .
ـ هدف گذاري؛ امکان مقايسه نتايج و پيامدها را فراهم مي کند.
ـ هدف گذاري؛ انحراف در عملکرد ها و برنامه ها را مشخص مي کند.
ـ هدف گذاري؛ ميزان کارايي و اثر بخشي سازمان را معين مي کند.
ـ هدف گذاري؛ فعاليتهاي زايد را شناسايي و مشخص مي کند.
ـ هدف گذاري ؛احتمال موفقيت را بيشتر مي کند.
ـ هدف گذاري؛ باعث افزايش اعتماد به نفس مي شود.
ـ هدف گذاري؛ باعث رشد و تعالي مي گردد.
رابطه بين هدف و انگيزه :
رفتار آدمي تحت تاثير اهداف و انگيزه ها هستند . اهداف و انگيزه به عنوان نيازهاي بيروني و دروني به همديگر اثر متقابل داشته و رفتار آدمي را مشخص ميکند . اهداف بلند ووالاانگيزة بيشتر و اهداف پايين تر و پست تر انگيزه کمتري را ايجاد مي نمايند.
همچنين افراد با انگيزه ، اهداف بلندتر و والاتري را انتخاب نموده ولي افراد بي انگيزه اهداف پايين و پست تري را انتخاب مي نمايند.
هدف گذاري والاتر به افراد با انگيزه نياز دارد به همين منظور توصيه مي شود در افزايش روحيه و انگيزه کارکنان تلاش بيشتري گردد.
رابطه بين هدف و برنامه ريزي :
بين هدف گذاري و برنامه ريزي ارتباط تنگاتنگي وجود دارد. برنامه بدون هدف اثر بخشي نداشته و هدف بدون برنامه ، خيال و رويايي بيش نيست . هدف گذاري جزء لاينفک برنامه ريزي است و برنامه ريزي فرايندي است که چگونگي حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب ( هدف ) را مشخص مي نمايد. برنامه ريزي خود هدف نيست بلکه وسيله و ابزاري براي تحق اهداف است . براي موفقيت و بهبود فردي و سازماني ، هدف گذاري خوب شرط لازم و برنامه ريزي مناسب شرط کافي است .
رابطه بين هدف و ارزيابي عملکرد :
نظارت و ارزيابيهاي زيادي در سازمانها و واحدها انجام مي شود که اگر معطوف به هدف نباشد اتلاف منابع خواهد بود . هدفها هستند که به ارزيابي معني و جهت مي بخشند .
بدون هدف گذاري ارزيابي مقدور نيست ، زيرا هدف ارزيابي ميزان تحقق اهداف است اگر اهداف معين و مشخص نباشند ارزيابي امکان پذير نخواهد بود. ارزيابي عملکرد فرايندي است که نتايج را با اهداف مورد مقايسه قرار داده و فاصله را معين مي کند. شاخص ها و معيارهاي ارزيابي عملکرد بايد براساس اهداف پيش بيني شده تدوين گردند.
توصيه هاي لازم براي هدف گذاري مناسب
با توجه به مطالب مطرح شده با ضرورت ، محاسن، ويژگيها و فرآيند هدف گذاري آشنا شديد براي افزايش مهارت هدف گذاري به نکات ذيل توجه نمائيد:
▪ مهارت لازم براي هدفگذاري را در خود تقويت نمائيد.
▪ ليست کليه هدفهايي که بايد به آنها برسيد را تهيه نمائيد.
▪ با توجه به اينکه تحقق اهداف به صورت همزمان ميسر نيست اهداف ليست شده را براساس اهميت و ضرورت اولويت بندي نماييد
▪ اولويت هاي مشخص شده را رعايت نمائيد يعني ابتدا ازهدفي شروع کنيد که اولويتش از همه بيشتر است .
▪ اهداف را حتما بر روي کاغذ مکتوب نمائيد
▪ انگيزه هاي لازم براي تحقق اهداف را فراهم کنيد.
▪ در صورت بزرگ بودن اهداف آنهارا به اهداف کوچکتر تقسيم کنيد.
▪ ليستي از اقدامات قابل انجام براي تحقق هر يک از اهدافتان را تهيه و تنظيم نمائيد.
▪ هفته خود را با ليست کردن کارها و امور اساسي آغاز کنيد. ( استفاده از فرم تعيين اهداف هفتگي )
▪ هر روز صبح شش مورد از مهمترين کارهايي که بايد در طول روز به انجام برسانيد را براساس اولويت مشخص کنيد. ( استفاده از فرم تعيين اهداف روزانه )
به خاطرداشته باشيد که هدف گذاري بسيار مهم است ، زندگي کنوني شما مرهون هدفهايي است که قبلا بصورت آگاهانه يا ناآگاهانه انتخاب کرده ايد و آينده شما بستگي به هدفهايي دارد که هم اکنون انتخاب مي کنيد.
برای مشاهد دیگر مقالات خودشناسی کلیک کنید