1

همین ابتدا خواهش می کنم از روی تیتر قضاوت نکنید.

این مطلب را کسی نوشته است که ماموریت سال های اخیرش در حوزه علمیه، کارآفرینی برای طلاب دانش آموخته و ایجاد سامانه مجازی کاریابی و اشتغال زایی برای آنان بوده است. مخاطب این سخن اما طلاب جوان سال های ابتدایی و جدیدالورود است. بسیاری از داوطلبان ورود به دنیای طلبگی از ما می پرسند که در آینده چه کاره خواهند شد. مشاغل طلبگی چیست و چه اهداف شغلی در افق طلبگی را باید دنبال کنند؟

اگر بخواهیم پاسخی صریح، صحیح، شفاف و آشکار به آن ها بدهیم باید بگوییم در آینده و افق دنیای طلبگی هیچ شغل تعریف شده و هدف شغلی وجود ندارد. اصلا چشم انداز طلبگی، شغل نیست و در این وادی از اهداف شغلی معین خبری نیست. در واقع باید بگوییم هرکس با چنین هدفی به این مسیر قدم می گذارد راهش را به غلط انتخاب کرده و اگر به هدفش برسد نیز از بیراهه رسیده است.

شاید با خود بگویید، پس این همه طلبه شاغل در بسیاری از ادارات و سازمان ها مانند آموزش وپرورش، سازمان تبلیغات، حج و زیارت، اوقاف، نیروهای مسلح و… چگونه به این مشاغل رسیده اند. این ها همه به نوعی از مشاغل طلبگی محسوب می شوند و طلاب در آن شغل ها در حال خدمت هستند. پس چگونه می گویید شغلی در آینده طلبگی تعریف نشده است؟؟

این سوال به جایی است اما به معنای اثبات آن نیست. برای اینکه مراد نویسنده از این ادعا معلوم شود کمی باید حوصله کنید. بیایید بار دیگر طلبگی را تعریف کنیم و بدانیم که فلسفه وجودی حوزه های علمیه چیست. مطابق آیه تفقه که بنیاد حوزه بر آن نهاده شده هدف از طلبگی شناخت دین و تبلیغ و اقامه آن است. یعنی هدف اصلی طلبگی دین شناسی و سپس تبلیغ و ترویج آن و در نهایت اقامه آن در جامعه است. آموزش هایی که در حوزه ارائه می شود نیز برای رسیدن به همین هدف برنامه ریزی شده است. حالا وقتی ما توانستیم در حوزه علمیه تحصیل کنیم و دین را بشناسیم، موقع آن فرا می رسد که دین را به جامعه منتقل کنیم و به برپایی دین در جامعه بپردازیم. در نتیجه باید یکی از راه های تبلیغ و ترویج دین را انتخاب کنیم. در این هنگام طلبه ای با توجه به استعداد و علاقه اش و مهارت هایی که کسب کرده است به آموزش و پرورش می رود و دین را به کودکان و نوجوانان آموزش می دهد. طلبه دیگری به عقیدتی سیاسی سپاه یا ارتش می رود و به جوانان دین را منتقل می کند. افراد دیگری از طلاب نیز که به امور اداری و فعالیت در سازمان ها علاقمندند و توانایی مدیریت را در خود پرورش داده اند به کارهای اداری مشغول می شوند. و در نتیجه با هدف اولیه شناخت و تبلیغ دین، هر طلبه به فراخور دانش، معرفت و مهارتش، یکی از راه هایی را که او را به این هدف مقدس می رساند را انتخاب نموده و در ان به انجام رسالت طلبگی خود مشغول می شود.

قطعا باز این سوال به ذهن شما خواهد رسید که چه تفاوتی بین این دو حالت وجود دارد؟ چه کلاه به سر، چه سر به کلاه. در انتها هر طلبه باید در شغلی از مشاغل طلبگی ورود پیدا کند و به خدمت طلبگی بپردازد. پس چه اشکال دارد که از همان ابتدا با هدف مشغول شدن در یکی از همین مشاغل به حوزه بیاید و برای رسیدن به آن تلاش کند؟

پاسخ روشن است. تفاوت در دیدگاه صحیح شما نسبت به طلبگی است. تفاوت در هویت طلبگی شماست. تفاوت در وجود و عدم وجود انگیزه شما در دوران تحصیل است. شاید شما آثار تفاوت این دو دیدگاه را به طور ملموس درک نکنید. اما با تبیین دقیق آن متوجه خواهید شد که تفاوت نگاه شما به مشاغل طلبگی چقدر می تواند در پیمودن صحیح این مسیر پر پیچ و خم به شما کمک کند.

اگر هدف شما به دست آوردن مشاغل طلبگی باشد، مثلا با خود بگویید به حوزه بروم تا قاضی شوم، معلم شوم، وکیل، استاد دانشگاه، روحانی کاروان، نماینده ولی فقیه در دانشگاه یا سپاه یا ارتش، امام جمعه، نماینده مجلس، رئیس جمهور و…شوم، اشکالی که در همان سال های ابتدایی به وجود می آید و تا انتهای طلبگی ادامه دارد این است که آنچه در حوزه فرا می گیرید، هیچ ارتباطی به اهداف شغلی شما ندارد. زیرا از دروس حوزه هیچ یک از این مشاغل بیرون نمی آید. هیچ آموزشی برای تصدی این مشاغل به شما داده نمی شود. لذا کم کم از رسیدن به اهدافتان نا امید می شوید. نسبت به خواندن دروس حوزه دلسرد می شوید. از بی ارتباطی آموخته ها با اهدافتان دلگیر می شوید. احساس بطالت و بی فایدگی به شما دست می دهد. احساس می کنید عمرتان را بیهوده در حوزه تلف کرده اید. بر جوانی ازدست رفته خود در حوزه علمیه حسرت می خورید و دائم به فکر ترک حوزه هستید. زیرا احساس می کنید نه تنها به هدف خود نرسیده اید بلکه پیوسته در حال دور شدن از کاخ بلند آرزوهای خود هستید.

اما اگر هدف شما از ورود به دنیای طلبگی شناخت دین و سپس تبلیغ و اقامه آن در جامعه باشد. هر چه از دروس و علوم ارائه شده در حوزه می خوانید، مطابق با هدف شماست. احساس می کنید هر روز که در حوزه می گذرانید یک قدم به جلو رفته اید. هر روز مطلب جدیدی در شناخت بهتر دین آموخته اید و احساس بالندگی و رشد را در خود به وضوح درک می کنید. از آنچه هستید لذت می برید و به لحظه لحظه طلبگی خود افتخار می کنید. آرام آرام که به انتهای دروس طلبگی خود می رسید، تلاش می کنید که راه تبلیغ و ترویج دین را که متناسب با آموخته ها، علائق، توانمندی و مهارت های شماست انتخاب کنید و برای خدمت در آن راه، خود را با اشتیاق و انگیزه آماده شوید.

چنین شخص حتی اگر نتواند به شغل دلخواهش برسد، باز این انگیزه را دارد که مشاغل دیگر را امتحان نماید و با آغوش باز بپذیرد و رسالت خود که تبلیغ و اقامه دین باشد را از آن راه انجام دهد. پس هیچ بن بستی برای او وجود ندارد. تفاوتی در مشاغل طلبگی نمی بیند. چون خود را موظف به انجام رسالت طلبگی اش می داند و نا امیدی و بی انگیزگی در او راه نخواهد داشت.

باید دقت داشت که آنچه گفتیم، منافاتی با نگاه بلند مدت و برنامه ریزی برای رسیدن به چشم انداز مشخص و معین ندارد. تنها تفاوت در نگاه شما به طلبگی است. تفاوت دیدگاهی که این همه آثار متفاوت را به همراه دارد.




برای تامین معیشت از راه طلبگی چه باید کرد؟

این اواخر هفته ای نیست که سوالاتی از این قبیل نداشته باشیم که برای تامین معیشت از راه طلبگی چه باید کرد؟ ابتدا کمی در مورد سوال و درستی آن صحبت می کنیم. ما معتقدیم اگر آن دسته از طلابی که برای تامین معیشت خود از راه غیر طلبگی اقدام به کارهایی مانند کشاورزی، عسل فروشی، عطاری، مسافرکشی، پیک موتوری و… می کنند، تصمیم بگیرند که همین تلاش را در جهت طلبگی خود انجام دهند و حتی هدف خود را کسب درآمد و تامین معیشت خانواده خود بدانند با یک تیر دو نشان زده اند. بلکه فواید زیادی را نیز برای خود و جامعه ایجاد کرده اند. اقل این فواید این است که احساس رضایت قلبی که از بزرگترین نعمات الهی است، به او دست می دهد و احساس هدر رفت عمر در راه طلبگی و بی فایده بودن برای خود و جامعه را در خود از بین می برد. بماند که با آنچه در این مسیر ایجاد خواهد کرد چه خدماتی را به جامعه عرضه خواهد کرد.

اما سوال اصلی اینجاست که از کجا باید شروع کرد؟ پاسخ واضح و روشن است: ارزش آفرینی

شما وقتی به نانوایی می روید چه چیزی می خرید؟ بله قطعا چیزی غیر از نان در آن جا به فروش نمرسد. پس طرح چنین سوالی شاید در نگاه اول مسخره به نظر بیاید. اما با دقت در ارزشی که نان برای خریدار ایجاد می کند در می یابیم که ما برای خرید چیزی برای از بین بردن گرسنگی به نانوایی می رویم. پس نانوایی برای ما ارزش سیر شدن را ارائه می کند و ما برای به دست آوردن این ارزش همه روزه در صف می ایستیم. لذا اگر کالای دیگری وجود داشت که چنین ارزشی را با همین شرایط ارائه می کرد ما قطعا آن را خریداری می کردیم.

در همین راستا شما از عینک فروشی عینک نمی خرید بلکه بینایی می خرید. از کتاب فروشی کتاب نمی خرید بلکه دانایی می خرید. از سایت مسیر طلبه درسنامه مهارت نمی خرید بلکه توانمندی در انجام رسالت های طلبگی می خرید.

قدم اول: مردم برای چه جیزی هزینه می کنند؟ (کشف نیاز)

برای روشن شدن این مطلب چند مثال می زنیم. بیایید خود را جای مرد خانواده ای بگذارید که با پولی که در چنته دارد مجبور است فقط یکی از این دو کالا را انتخاب کند، مایحتاج صبحانه و پوشک. خوب انتخاب مشخص است چون نیاز به پوشک، یک نیاز اولیه و ضروری است که مردم مجبورند برای آن هزینه کنند. به این صورت صنعت پول ساز پوشک با انواع و اقسام قیمت ها و کیفیت ها به وجود می آید.

شاید از خود بپرسید که آیا مصداقی در دنیای طلبگی با چنین شرایطی وجود دارد که بتوان به عنوان مثالی روشن ذکر کرد؟ پاسخ مثبت است. یکی از مهمترین نیازهای طلاب برای موفقیت در مسیر طلبگی و انجام رسالت های حوزوی که به عهده دارند، کسب توانمندی های لازم برای ارائه خدمات طلبگی است که متاسفانه آموزش آنها در حوزه مغفول مانده است. پس نیازی که وجود دارد آموزش مهارت های لازم در این زمینه است. به همین دلیل ارزشی که ایجاد می شود سامانه مهارت آموزی مسیر طلبه است. مصادیق زیادی در زمینه تولیدات دینی وجود دارد که به عنوان ارزش آفرینی دینی و طلبگی می توان مثال زد. اما باید توجه داشت که گام اول در ایجاد همه آن ها وجود یک نیاز ضروری و کشف آن توسط خالق آن ارزش هاست.برای نمونه میتوان وجود نیاز طلاب به اشتغال طلبگی و ایجاد سامانه بارش، وجود نیاز به برگزاری مناسک دینی و ایجاد مشاغل طلبگی در این زمینه مانند امام جماعت، روحانی حج و…، وجود سوالات شرعی و شبهات اعتقادی در جامعه و ایجاد سامانه های متعدد پاسخگویی به این نیاز جامعه و… را نام برد.

اما اکنون سوال این است که چگونه می توان این نیازها را شناسایی کرد. چگونه می توان ارزشی متناسب با نیاز کشف شده خلق کرد تا مردم برای آن هزینه کنند. باید دانست که تشخیص نیاز، مهمترین مرحله ارزش آفرینی است. لذا نیاز به آموختن دانش و مهارتی است که ما را از تشخیص نادرست نیاز برحذر دارد. نیازهای انسان در سه دسته آلام، اعمال و آمال دسته بندی می شود. اگر بخواهید نیاز جامعه را تشخیص دهید به ترتیب اولویت باید کشف کنید، از چه چیزی رنج می برند، چه کارهایی را باید انجام دهند و چه آرزوهایی دارند. برای دریافت اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید کارگاه ارزش آفرینی در دنیای طلبگی را از سایت مسیر طلبه دانلود کنید.

قدم دوم: ارزش آفرینی با ایده پردازی متناسب با رفع نیاز

گام بعدی این است که ما پاسخی در خور و متناسب برای آن نیاز کشف شده داشته باشیم. البته باید گفت این پاسخ باید ویژگی های خاصی داشته باشد که بتواند به آسانی جایگزین پاسخ های قبلی باشد و در اولویت مردم قرار بگیرد. اگر به مثال قبلی مراجعه کنیم، قطعا قبل از ایجاد صنعت پوشک به این شکل وشمایل فعلی، مردم راهکارهای جایگزین متنوعی برای رفع آلودگی نوزادان خود داشته اند، اما به دلیل مزایای زیادی که شکل جدید آن دارد (سهولت استفاده، عدم نیاز به شستشو، بهداشتی و …)، این محصول جایگزین تمام راه حل های قبلی شده است. به طوری که دیگر هیچ خانواده ای از کهنه و لاستیکی که همه مادران و بچه های دهه های قبل از ۷۰ و ۸۰ با آن ها درگیر بودند استفاده نمی کند.

حال باید دید که چگونه می توان به چنین پاسخی دست یافت. شما باید بتوانید برای پاسخ به نیازهای موجود، خلاقانه ایده پردازی کنید و با استفاده از ایده های جدید و متناسب با فناوری های موجود در دنیای فعلی، محصولی تولید کنید که جایگزین پاسخ های قبلی گردد. برای اینکه بدانید چگونه ایده پردازی خلاقانه داشته باشید و چگونه خلاقیت خود را برای ایده پردازی بالا ببرید، باید بدانید که اصلا ایده چیست و ایده پردازی چگونه اتفاق می افتد. برای مطالعه بیشتر و یافتن منبع متناسب با ادبیات طلبگی پیشنهاد می گردد علاوه مطالعه مقالات کوتاه در این زمینه که در همین سایت موجود است، می توانید درسنامه ایده پردازی را نیز از بخش مهارت های سایت دانلود کنید.

قدم سوم: تولید محصول بر اساس نقشه راه تولید محصولات دانش بنیان

چنانچه نیاز را درست تشخیص داده باشید و ایده ای جذاب، خلاقانه و متناسب با نیاز داشته باشید، اکنون نوبت تولید محصول یا ایجاد خدمت بر اساس الگوی عالمانه ای است که سال هاست بسیاری از شرکت های برتر دنیا محصولات خود را مطابق آن الگو تولید کرده اند. فراگیری این الگو نیاز به آموزش دارد. شما اگر بدون فراگیری این نقشه راه وارد تولید شوید احتمال شکست شما بسیار بالاست. چه بسیار ایده های نابی که به خاطر عدم توجه به الگوی دانش بنیان تولید محصول از بین رفته اند و صاحبش را در حسرت ارائه محصول به جامعه باقی گذاشته اند.

برای فراگیری این الگو نیز باید به سراغ بوم کسب و کار ناب بروید. بوم ناب همان الگوی دانش بنیانی است که درباره ایده تان ۹ پرسش اساسی را مطرح می کند و شما با پاسخ های علمی و با کمک افراد با تجربه می توانید نقشه راه عالمانه تولید محصولتان را ترسیم کنید. درسنامه طراحی بوم ناب با ادبیات ویژه طلبگی در سایت مسیر طلبه آماده بهره برداری شما طلاب عزیز می باشد.




چرا ما بعنوان طلبه، از مسیر تحصیلی و آینده خود بی خبریم؟

ما انسان ها عاشق این هستیم که از دیگران ایراد بگیریم. همواره در زندگی مان، همچون راداری قوی و با بروزترین و مدرن ترین امکانات جهانی، اطراف را مشاهده می کنیم و بدنبال مسائل مختلف-چه سطحی و چه تخصصی- می گردیم تا ایرادی از آن کشف کرده و کیان آن را به قهقرا بکشانیم؛ گویی که دیگر آن چیز اصلا وجود نداشته. برای همه مان اتفاق افتاده که از ایراد گرفتن هایمان لذت می بریم. لذتی عمیق و مسرت بخش که اگر فردی مشاهده مان کند، خوشحالیمان را معلولِ یافتن گنجی گران بها می پندارد.

اصلا ایراد گرفتن از فعالیت های بی پایه و اساس مردم، جزء زندگی روزمره ما شده است و اگر روزی این اتفاق را رقم نزنیم، همچون زاهدی هستیم که بخاطر تاخیر در ادای فریضه اش مغموم و نالان است. هرچند برخی مان از جهل مرکب متنعم هستیم و این امر مسرت بخش را ندانسته و ناخواسته بر دفتر عادات روزمره خود نگاشته ایم، اما برخی دیگرمان، با الگو گیری از متاخرینِ این واقعه مهم، زبان به توجیه گشوده و حکم واجب الایراد به اطرافمان می دهیم؛ چرا که از باب نهی از منکر، جلوگیری از امر اشتباه وظیفه ای محول شده از جانب پروردگار است، گویی که دیگر هیچ منکری جز این نیست و جز این نخواهد بود.

به طور مثال برخی مان در دوران طلبگی و در سطوح مقدماتی تحصیل، وقتی پیش کسوت ادبیات عرب شده ایم، با تسلطی که بر بلاغت کلام و ادای صحیح هجای کلمات در رساندن معنا داریم، از کوچک ترین اشتباهات ادای کلامِ اطرافیانمان گذشت نمی کنیم و ساعت ها مباحثه را صرف ایراد گیری از طلابی هستیم که در سالهای اولیه با صرف کلمات دست و پنجه نرم می کنند. البته که همین صرف کلمات، که به نظر ما ساده ترین کار دنیا است، برای ایشان بعد از کار در معدن، سخت ترین کار هاست.

با همه این تفاسیر و با تمامی خوب و بدهای این عادت که حتما ناخواسته و تحت تاثیر آموزش های سوء در ما ایجاد شده است، آنچه مذموم تر می باشد، داشتن همین ایرادات در خودمان است. آنجاست که وصله های مختلفی همچون عالم بی عمل و . . . بر پیشانی ما نهاده می شود. همیشه تاریخ، معلم خوبی برای تلمذ و فراگیری تجربیات مختلف و متنوع است. و می توان گفت این عادت، در گذشتگان نیز به وفور مشاهده شده است که در پی آن ضرب المثل های مختلفی همچون« تو اگر بیل زنی باغچه خودت را بیل بزن» و غیره، بر سر زبان ها افتاده است.

یکی از مهمترین مسائلی که همواره دچار آن هستم، همین ایراد گرفتن های بی جا از افراد مختلف است، در حالی که خودمان نمونه بارز آن صفت هستیم. در دنیای طلبگی، ما بعنوان مسئول مسیر زندگی مردم و بعنوان هدایت گر معنوی و دینی دیگران همواره در آموزه ها و خطابه هایمان، از روشنی راه و ترسیم مسیر آینده خود، برای دیگران زبان به نطق گشوده ایم و به این امر بسیار اهتمام ورزیده که مردم را از گزند بی خبری از آینده دور کنیم و به امید ساختن تمدنی اسلامی، زمینه ساز ظهور امام عصر گردیده و زندگی ای سرشار از شادی و شعف و خوشبختی را برای خود رقم بزنیم. و همه این اتفاقات با برنامه ریزی برای آینده و روشنی مسیرِ رو به جلو در شُرف وقوع است.

همچنین است تمامی آموزه های اسلام، که خبر از آینده و روشنی مسیر برای فرد می دهد و داشتن هدف مشخص و ملموس را جزو ضروریات می داند. همچون تربیت فرزند، ازدواج مناسب، کسب روزی حلال و …… .

حال سوال اصلی نگارنده این است؛ چگونه امکان دارد فردی، با همت عالی و با انرژی فراوان، مردم را به آینده نگری و برنامه برای آینده فرا می خواند و از انجام عمل بدون برنامه، نهی می کند و خود بعنوان پرچم دار این مسیر که منتهی به حکومت جهانی صلح می گردد، قدم بر می دارد، اما در برنامه خودش، هیچ اثری از اهداف و مسیر روشنِ شخصی اش نیست!؟

 

چگونه می شود فردی را تصور کرد که همگان را دعوت به تبیین مسیر آینده می کند، اما خودش نه تنها در مسیر زندگی، بلکه در مسیر تحصیل خود، عنان خود را به دست عوامل خارجی سپرده است تا ببیند آنچه پیش خواهد آمد، خوش است یا خیر؟

آیا می شود به چنین فردی در پذیرش آموزه های دینی اعتماد نمود؟ آیا این، همان مصداق عامل بی عمل نیست؟

چگونه است که ما بعنوان طلبه، از مسیر تحصیلی و آینده خود بی خبریم؟ آیا وظیفه دیگران است تا برای ما تعیین مسیر کنند یا اینکه خودمان بایست در این دنیای پر پیچ و خم، به فکر خودمان باشیم؟ اصلا آیا می شود بدون داشتن برنامه و هدف، دیگران را تبلیغ به آن کرد؟ آیا فاقد شیء، خود، معطی شیء می باشد؟؟؟ فتامل!

پاسخ این سوالات را نه در اینجا، بلکه در  ذهن خود مرور کرده و هرچه سریع تر به دنبال تعیین مسیر آینده خود باشید.

قطعا قدم نهادن در مسیر خدمت به عبادالله، امری مقدس و در عین حال دشوار است، اما دیدگاه روشن و فکر سالم، این دشواری را کاهش می دهد و ترسیم چشم انداز فردی، باعث افزایش انگیزه و قدرت، برای خدمت خالصانه به خلق الله می گردد.

در قسمت های بعدی درباره چگونگی ترسیم و تعیین مسیر طلبگی صحبت خواهیم کرد.