1

#یادداشت_روز_هشتم
#در_باب_طلبگی

#تعهد_به_سازمان

 

نمی شود کسی با دغدغه صرفه جویی در برق، کارمند سازمان آب شود و از امکانات این سازمان برای هدف مقدس اما شخصی و غیر مرتبط با ماموریت سازمان استفاده کند و خود را توجیه کند که به هرحال هدف مقدس است.

بسیاری از طلاب عزیز را دیده ام که با اهداف مقدسی پا به عرصه طلبگی گذاشته اند اما حاضر نیستند یکی از رسالت های سازمان روحانیت را بپذیرند و مسئولیت خود را در تحقق آن به عهده بگیرند و به خوبی آن نقش را ایفا کنند. در واقع آن ها به سازمانی که زمینه را برای تربیت و رشد ایشان فراهم کرده تعهدی ندارند و در بند حجاب نور خود گرفتارند.  

سازمان روحانیت برای اهداف مشخص و از پیش تعیین شده ای اقدام به تربیت نیرو می کند. و برای رشد آنها سال ها هزینه می کند. اما متاسفانه این اهداف را برای طلاب گرانقدر تبیین نمی کند. از طرفی بسیاری از طلاب (بخوانید ۹۰ درصد) نیز این از این اهداف مطلع نیستند و خود را برای پذیرش مسئولیت و تحقق آن ها آماده نمی کنند. (البته در این قسمت حق با آن هاست)

اما نتیجه این ماجرا یک پیامد دو سر سوخت است. با عدم تبیین اهداف حوزه برای طلاب آفت بزرگ و جبران ناپذیر سردرگمی و بی انگیزگی طلاب برای استواری و ثابت قدم بودن در این راه طولانی را به دنبال دارد و از سوی دیگر حوزه علمیه نیز با وجود هزینه کرد بسیار و تلاش فراوان به اندک نتیجه ای از تحقق اهدافش نمی رسد.

آیا رواست که ما با این همه مطالبه و نیاز از سوی جامعه و وظایف خطیر و بلندی که دین به عهده متولیانش قرارداده باز هم دست روی دست بگذاریم و به این امید باشیم که طلاب پس از دوران تحصیل خودشان تازه احساس مسئولیت کنند و برای آنچه به آن ها نگفتیم و نیاموختیم دست به کار شوند.




#یادداشت_روز_هفتم
#در_باب_طلبگی

#از_کی_شروع_کنیم؟

 

وقتی به مدارس علمیه می روم و در جمع طلاب عزیز مطالبی را با هدف انگیزه بخشی و تبیین رسالت های طلبگی بازگو می کنم، بالاتفاق چنین سوالی به ذهنشان خطور می کند که از چه زمانی و از کجا و چگونه باید کار طلبگی را شروع کنند. ( گرچه می دانم که این حاصل جوی است که خودم ایجاد کرده ام و می دانم که به همان سرعت این حرارتشان نیز سرد خواهد شد و پس از آن دیگر پیگیر نخواهند بود)

این اشتیاق طلاب به شروع کار طلبگی در سطح یک و دو همان چیزی است که مایه نگرانی مدیران مدارس علمیه است. آن ها معتقدند با ارائه این سخنان، طلاب گرامی برای انجام کارهای طلبگی و خدمت به جامعه احساس ضرورت کرده و قبل از اینکه دوران تحصیلشان به پایان برسد و به اصطلاح میوه ای رسیده و آماده چیدن شوند، از شاخه جدا شده و تمرکز لازم برای تحصیل را از دست می دهند. چه بسا این نگرانی در فکر نگارنده نیز وجود دارد که چنین پیامدی در واقع هم رخ بدهد و چنین اعتقادی در عالم خارج نیز اتفاق بیفتد.

لذا باید گفت آنچه خروجی مطالب ما برای تبیین نقشه راه مسیر طلبگی را تشکیل می دهد و باید مشت طلاب را پر کند تنها هدف گذاری و تعیین چشم انداز طلبگی است، نه پرداختن به حواشی و موضوعات جنبی طلبگی قبل از اتمام دوران مهم تحصیل. چرا که به فرموده مقام معظم رهبری و همچنین باور راسخ ما: بی مایه فطیر است.

شاید بپرسید هدف گذاری بدون تلاش برای آموختن مهارت های لازم برای تحقق هدف چه فایده ای دارد؟ جواب ساده و کاربردی است. شما وقتی می خواهید یک ماشین ناشناخته بخرید، با خود می اندیشید که آیا دیگران اصلا چنین ماشینی را دیده اند؟ اما وقتی توجه شما به آن جلب می شود در هر کوچه و خیابانی خواهید دید که چقدر از این نوع ماشین فراوان است و شما تا بحال اصلا ندیده اید. این همان فایده هدف گذاری و تعیین جهت در طلبگی است. پس نیاز نیست در سطح یک و دو کاری غیر از تحصیل انجام دهید. فقط جهت گیری کنید. 




#یادداشت_روز_ششم
#در_باب_طلبگی

#اخراج_در_روز_اول_کلاس

 

تا بحال چنین نشده بود که شاگردم را روز اول سال جدید درسی از کلاس اخراج کنم. اما امسال چنین شد و شاید دلیلش برای شما هم جالب باشد. کار اینگونه رقم خورد که وقتی به رسم جلسه اول کلاس، قرار شد دوستان خود را معرفی کنند، از نفر اول پرسیدم که در حوزه چه هدفی را دنبال می کند و اینجا بود که طومار مراسم معارفه پیچیده شد و کار گره خورد. نشان به این نشان که تا انتهای وقت کلاس نوبت به معرفی نفر بعد نرسید.

وقتی ایشان جواب داد که می خواهد مجتهد شود، بنده مجددا پرسیدم که چرا؟ یعنی برای من واضح بود که اجتهاد هدف نیست بلکه وسیله ای برای تحقق اهداف حوزه است ونباید به عنوان یک هدف به آن نگاه کرد. اما گویا حتی در ذهن ایشان چنین مفهومی خطور نکرده بود و اجتهاد را به عنوان انتهای آمال و آرزوهای طلبگی خود می دید، اما هیچ شناختی حتی نسبت به همین هدف به اصطلاح غایی خود نداشت.

این بود که باب بحث های طولانی باز شد و هر چه تلاش کردم برای او تبیین کنم که اجتهاد ابزاری برای انجام رسالت های مهم طلبگی است و تو باید حرکت خود را در کسب اجتهاد جهت دهی کنی (بخوانید انتخاب هدف و رسالت طلبگی و کسب مهارت برای انجام آن پس از دوران تحصیل) تا بتوانی یکی از انتظارات جامعه از طلاب را با آن پاسخ دهی به خرجش نمی رفت. او در جواب من می گفت که آنچه می گویی با اصل اجتهاد منافات دارد و حتی اگر سر سوزنی مرا به خود مشغول کند مانع از رسیدن من به اجتهاد می شود.

با خود سخت اندیشیدم که چگونه می شود یک طلبه پس از پنج سال تحصیل در حوزه علمیه هنوز فرق بین هدف و ابزار رسیدن به آن را نفهمد و حتی در مقابل فهمیدن آن مقاومت کند. چرا که پس از سعی بلیغ در تبیین اهداف حوزه و رسالت های طلبگی مجددا پرسیدم حالا بگو پس از کسب اجتهاد چه هدفی داری؟ خیلی قاطع و استوار فرمودند: اگر هدف چیزی است که تو می گویی، من هیچ هدفی ندارم (با لحنی بخوانید که گویا حرفهایت باد هواست) نگارنده نیز مجبور شد این فرد را با کمال احترام به خارج از کلاس هدایت کند تا مایه عبرت دیگران شود.




#یادداشت_روز_پنجم
#در_باب_طلبگی

#مونو_پل

 

بارها این مثال را در کارگاه ها برای دوستان طلبه بازگو کرده ام که اگر حضرت موسی علیه السلام در ذهن خود به راه دیگری غیر از عبور از دریا فکر می کرد، یا راه دیگری وجود داشت و خیالش از آن راحت بود هرگز دریا برایش شکافته نمی شد و هیچگاه این معجزه الهی اتفاق نمی افتاد.

یکی از معضلات بزرگ هویتی بسیاری از طلاب که در حوزه علمیه تحصیل می کنند اما پیشرفتی برای آن ها حاصل نمی شود، ایجاد پل های ذهنی متعدد برای ادامه راه است. بسیاری از آن ها حاضر به خراب کردن پل های پشت سر نیز نیستند و همیشه راه های فرعی و راه های اضطراری دیگری را برای خود در نظر دارند تا چنانچه عرصه بر آن ها تنگ آمد از این پل ها برای عبور از طلبگی استفاده کنند.

شاید برخی از خوانندگان این یادداشت با نظر نگارنده موافق نباشند اما به تجربه برای بنده ثابت شده، افرادی که تنها راه پیش روی خود را طلبگی کردن قرار داده اند و به هیچ راهی غیر از آن حتی فکر نمی کنند هیچ یک از مشکلات سخت و طاقت فرسای زندگی طلبگی را مانع پیشرفت وعقب گرد خود نمی دانند. آنها مصداق بارز این آیه هستند که اذا فرغت فانصب. هر تهدیدی را تبدیل به فرصت می کنند و در دل می گویند الخیر فی ما وقع. برای آن ها هر روز دریا که هیچ دیوارها شکافته می شود و در دستانشان عصا نه اما شمشیری برنده برای کمک به امام زمانشان وجود دارد.

اما عکس آن را نیز چه بسیار مشاهده کرده ام که عزیزانی که دل را یک دله نکرده اند و هویت خود را پنهان کرده اند و بعضا حاضر به پوشیدن حتی لباس های معمولی طلبگی (پیراهن یقه آخوندی) نیستند تا مبادا پل های پشت سر خود را خراب کنند و برچسب طلبگی به آن ها بچسبد، اکثرا در این مسیر لنگان لنگان پیش می روند و دودلی بلای جان آن ها شده و حتی در ذهن خود نیز انتظار شکافته شدن دریا و عصای معجزه گری را ندارند.