1

#یادداشت_روز-دهم
#در_باب_طلبگی

#کاروان_المپیک_طلبگی

 

فرض کنید کمیته المپیک بخواهد برای شرکت کاروان ورزشی کشورمان در المپیک افرادی را اعزام کند. اما برای انتخاب اعضای این کاروان، یک فراخوان عمومی بدهد. زن و مرد، پیر و جوان و خردسال با هر توان جسمی و مهارت ورزشی و غیر ورزشی و با هر قد و وزنی برای اعزام به المپیک ثبت نام کنند. از طرفی با اینکه رشته های مختلف ورزشی در المپیک وجود دارد، اما مسئولین کمیته المپیک به همه این افراد #منچ بیاموزند و چهارسال این افراد را با سخت ترین تمرین ها در این ورزش #ورزیده کنند. سپس این تیم را به مهمترین میدان رقابت های ورزشی جهان اعزام کنند. حالا این کاروان باید در رشته های مختلف ورزشی با سایر ورزشکاران دنیا رقابت کنند. مثلا در تیراندازی، تکواندو، فوتبال، شنا دوومیدانی، وزنه برداری و…

در این هنگام مسئولین کمیته المپیک به فکر می افتند تا این افراد را در گروه های مختلف سازماندهی کنند تا بتوانند تیم های لازم برای شرکت در این رقابت ها را تشکیل دهند. به نظر شما چه #ملاکی برای تقسیم بندی افراد باید در نظر بگیرند. اگرآنچه در آن تمرین کرده اند و ورزیده شده اند ملاک باشد که هیچ فردی برای شرکت در رقابت ها مناسب نخواهد بود. در غیر این صورت نیز مسئولین کمیته المپیک نمی توانند از این افراد توقع موفقیت و مدال آوری در المپیک را داشته باشند. زیرا غیر از مهارت و ورزیدگی در #منچ چیز دیگری به اعضای کاروان نیاموخته اند.

پس حالا نوبت به خود افراد می رسد تا انتخاب کنند در چه تیمی عضو شوند و با سایر کشورها رقابت کنند. اما #چالش_جدید این است که آن ها نیز تا بحال هیچ یک از این رشته های ورزشی را ندیده اند و هیچ اطلاعی از توان جسمی و مهارت های لازم برای رقابت در آن رشته ها را ندارند.

حالا دلهای آماده کجای مجلس نشسته اند؟ ….

مثال بالا برای شما یادآور چه چیزی است؟ به نظر شما طلاب دانش آموخته حوزه در کدام یک از میدان هایی که به آن ها نیاز است می تواند میدان داری کند؟ چگونه آن میدان را انتخاب کند و برای انجام وظیفه خود تلاش کند؟ آنچه طلاب آموخته اند برای پاسخ به نیاز بالفعل جامعه کافی نیست و آنچه لازم است به جامعه ارائه دهد نیاموخته اند.

#راه_حل این است که قبل از رسیدن به استیصال، خودش برای شناخت رشته های المپیک طلبگی (رسالت های حوزوی ) اقدام و آگاهی لازم را کسب کند و نقشه راه لازم برای تحقق یکی از آن ها و موفقیت در انجام آن را برای خود ترسیم کند، تا بتواند #پرچم_دین را در دنیا برافراشته کند.




#یادداشت_روز_نهم
#در_باب_طلبگی

#تلاشم_خوب_چیزیه

از یکی از دوستانی که پایه ده رو تموم کرده بود و اومده بود مشاوره که ببینه از حالا به بعد در مسیر طلبگی باید چه کار کنه پرسیدم: تا حالا چه کار می کردی؟ خب طبیعتا پاسخ این بود که درس میخوندم. اما واقعا خودمونیم الان که کرونا حاکم شده و درس ها مجازی و از فشار مطالعه اجباری و مباحثه و کلاسهای درسی کم شده و از خیلی مراسمات عمومی و کلاسهای اخلاق و … خبری نیست، واقعا در طول روزچه کار می کردیم؟

خب شاید خیلی ها از این فرصت استفاده کردند و به امور تامین معیشت از راه های غیر طلبگی پرداختند که ما واقعا اینو نمی پسندیم ولی با این حال همین مقدار که تو خونه بیکار ننشستند جای شکرش باقی است. یک عده هم حتما به امور تبلیغی و جهادی در ایام کرونا پرداختند که به اونا هم تقبل الله میگیم.

اما سراغ دارم که عده زیادی فقط مشغول عوض کردن جای پاهاشون بودن و پا روی پا انداخته بودن و دست روی دست گذاشته بودن و با این توجیه که ما الان فقط باید درس بخونیم، زیر کولر منزل مبارک آب سرد می نوشیدند و کنار منزل محترمه ایام می گذروندند. آخه خدا پدر بیامرزها… ادعای سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه با این مدل رفتار ما سازگاره؟

این گلایه البته صد درصد متوجه اونایی که کار غیر طلبگی کردند هم میشه. فقط فرقشون اینه که جرمشون در این دستگاه کمتره و اقلا می تونن بگن اگه برای دین کار نکردیم برای تامین معیشت زن و بچه کار کردیم. احتمالا شما داری با خودت فکر میکنی که نفس نگارنده از جای گرم درمیاد و دلش خوشه. اما این فکر شما چیزی از مسئولیتی که با طلبه شدن به عهده گرفتی کم نمیکنه.

عزیز برادر!!

ما در حوزه دچار بحران نیروی انسانی به درد بخور هستیم و متاسفانه نیروهای انسانی ما دارن یکی یکی از دستمون میرن و با نادیده گرفتن هویت طلبگی، عزتشون رو زیر پا میذارن و به امور غیر طلبگی میپردازن. راه چاره اش اینه که باید بپذیریم باید مسیر سخت رو انتخاب کنیم نه کار راحت رو.




#یادداشت_روز_هشتم
#در_باب_طلبگی

#تعهد_به_سازمان

 

نمی شود کسی با دغدغه صرفه جویی در برق، کارمند سازمان آب شود و از امکانات این سازمان برای هدف مقدس اما شخصی و غیر مرتبط با ماموریت سازمان استفاده کند و خود را توجیه کند که به هرحال هدف مقدس است.

بسیاری از طلاب عزیز را دیده ام که با اهداف مقدسی پا به عرصه طلبگی گذاشته اند اما حاضر نیستند یکی از رسالت های سازمان روحانیت را بپذیرند و مسئولیت خود را در تحقق آن به عهده بگیرند و به خوبی آن نقش را ایفا کنند. در واقع آن ها به سازمانی که زمینه را برای تربیت و رشد ایشان فراهم کرده تعهدی ندارند و در بند حجاب نور خود گرفتارند.  

سازمان روحانیت برای اهداف مشخص و از پیش تعیین شده ای اقدام به تربیت نیرو می کند. و برای رشد آنها سال ها هزینه می کند. اما متاسفانه این اهداف را برای طلاب گرانقدر تبیین نمی کند. از طرفی بسیاری از طلاب (بخوانید ۹۰ درصد) نیز این از این اهداف مطلع نیستند و خود را برای پذیرش مسئولیت و تحقق آن ها آماده نمی کنند. (البته در این قسمت حق با آن هاست)

اما نتیجه این ماجرا یک پیامد دو سر سوخت است. با عدم تبیین اهداف حوزه برای طلاب آفت بزرگ و جبران ناپذیر سردرگمی و بی انگیزگی طلاب برای استواری و ثابت قدم بودن در این راه طولانی را به دنبال دارد و از سوی دیگر حوزه علمیه نیز با وجود هزینه کرد بسیار و تلاش فراوان به اندک نتیجه ای از تحقق اهدافش نمی رسد.

آیا رواست که ما با این همه مطالبه و نیاز از سوی جامعه و وظایف خطیر و بلندی که دین به عهده متولیانش قرارداده باز هم دست روی دست بگذاریم و به این امید باشیم که طلاب پس از دوران تحصیل خودشان تازه احساس مسئولیت کنند و برای آنچه به آن ها نگفتیم و نیاموختیم دست به کار شوند.




#یادداشت_روز_هفتم
#در_باب_طلبگی

#از_کی_شروع_کنیم؟

 

وقتی به مدارس علمیه می روم و در جمع طلاب عزیز مطالبی را با هدف انگیزه بخشی و تبیین رسالت های طلبگی بازگو می کنم، بالاتفاق چنین سوالی به ذهنشان خطور می کند که از چه زمانی و از کجا و چگونه باید کار طلبگی را شروع کنند. ( گرچه می دانم که این حاصل جوی است که خودم ایجاد کرده ام و می دانم که به همان سرعت این حرارتشان نیز سرد خواهد شد و پس از آن دیگر پیگیر نخواهند بود)

این اشتیاق طلاب به شروع کار طلبگی در سطح یک و دو همان چیزی است که مایه نگرانی مدیران مدارس علمیه است. آن ها معتقدند با ارائه این سخنان، طلاب گرامی برای انجام کارهای طلبگی و خدمت به جامعه احساس ضرورت کرده و قبل از اینکه دوران تحصیلشان به پایان برسد و به اصطلاح میوه ای رسیده و آماده چیدن شوند، از شاخه جدا شده و تمرکز لازم برای تحصیل را از دست می دهند. چه بسا این نگرانی در فکر نگارنده نیز وجود دارد که چنین پیامدی در واقع هم رخ بدهد و چنین اعتقادی در عالم خارج نیز اتفاق بیفتد.

لذا باید گفت آنچه خروجی مطالب ما برای تبیین نقشه راه مسیر طلبگی را تشکیل می دهد و باید مشت طلاب را پر کند تنها هدف گذاری و تعیین چشم انداز طلبگی است، نه پرداختن به حواشی و موضوعات جنبی طلبگی قبل از اتمام دوران مهم تحصیل. چرا که به فرموده مقام معظم رهبری و همچنین باور راسخ ما: بی مایه فطیر است.

شاید بپرسید هدف گذاری بدون تلاش برای آموختن مهارت های لازم برای تحقق هدف چه فایده ای دارد؟ جواب ساده و کاربردی است. شما وقتی می خواهید یک ماشین ناشناخته بخرید، با خود می اندیشید که آیا دیگران اصلا چنین ماشینی را دیده اند؟ اما وقتی توجه شما به آن جلب می شود در هر کوچه و خیابانی خواهید دید که چقدر از این نوع ماشین فراوان است و شما تا بحال اصلا ندیده اید. این همان فایده هدف گذاری و تعیین جهت در طلبگی است. پس نیاز نیست در سطح یک و دو کاری غیر از تحصیل انجام دهید. فقط جهت گیری کنید. 




#یادداشت_روز_ششم
#در_باب_طلبگی

#اخراج_در_روز_اول_کلاس

 

تا بحال چنین نشده بود که شاگردم را روز اول سال جدید درسی از کلاس اخراج کنم. اما امسال چنین شد و شاید دلیلش برای شما هم جالب باشد. کار اینگونه رقم خورد که وقتی به رسم جلسه اول کلاس، قرار شد دوستان خود را معرفی کنند، از نفر اول پرسیدم که در حوزه چه هدفی را دنبال می کند و اینجا بود که طومار مراسم معارفه پیچیده شد و کار گره خورد. نشان به این نشان که تا انتهای وقت کلاس نوبت به معرفی نفر بعد نرسید.

وقتی ایشان جواب داد که می خواهد مجتهد شود، بنده مجددا پرسیدم که چرا؟ یعنی برای من واضح بود که اجتهاد هدف نیست بلکه وسیله ای برای تحقق اهداف حوزه است ونباید به عنوان یک هدف به آن نگاه کرد. اما گویا حتی در ذهن ایشان چنین مفهومی خطور نکرده بود و اجتهاد را به عنوان انتهای آمال و آرزوهای طلبگی خود می دید، اما هیچ شناختی حتی نسبت به همین هدف به اصطلاح غایی خود نداشت.

این بود که باب بحث های طولانی باز شد و هر چه تلاش کردم برای او تبیین کنم که اجتهاد ابزاری برای انجام رسالت های مهم طلبگی است و تو باید حرکت خود را در کسب اجتهاد جهت دهی کنی (بخوانید انتخاب هدف و رسالت طلبگی و کسب مهارت برای انجام آن پس از دوران تحصیل) تا بتوانی یکی از انتظارات جامعه از طلاب را با آن پاسخ دهی به خرجش نمی رفت. او در جواب من می گفت که آنچه می گویی با اصل اجتهاد منافات دارد و حتی اگر سر سوزنی مرا به خود مشغول کند مانع از رسیدن من به اجتهاد می شود.

با خود سخت اندیشیدم که چگونه می شود یک طلبه پس از پنج سال تحصیل در حوزه علمیه هنوز فرق بین هدف و ابزار رسیدن به آن را نفهمد و حتی در مقابل فهمیدن آن مقاومت کند. چرا که پس از سعی بلیغ در تبیین اهداف حوزه و رسالت های طلبگی مجددا پرسیدم حالا بگو پس از کسب اجتهاد چه هدفی داری؟ خیلی قاطع و استوار فرمودند: اگر هدف چیزی است که تو می گویی، من هیچ هدفی ندارم (با لحنی بخوانید که گویا حرفهایت باد هواست) نگارنده نیز مجبور شد این فرد را با کمال احترام به خارج از کلاس هدایت کند تا مایه عبرت دیگران شود.




#یادداشت_روز_پنجم
#در_باب_طلبگی

#مونو_پل

 

بارها این مثال را در کارگاه ها برای دوستان طلبه بازگو کرده ام که اگر حضرت موسی علیه السلام در ذهن خود به راه دیگری غیر از عبور از دریا فکر می کرد، یا راه دیگری وجود داشت و خیالش از آن راحت بود هرگز دریا برایش شکافته نمی شد و هیچگاه این معجزه الهی اتفاق نمی افتاد.

یکی از معضلات بزرگ هویتی بسیاری از طلاب که در حوزه علمیه تحصیل می کنند اما پیشرفتی برای آن ها حاصل نمی شود، ایجاد پل های ذهنی متعدد برای ادامه راه است. بسیاری از آن ها حاضر به خراب کردن پل های پشت سر نیز نیستند و همیشه راه های فرعی و راه های اضطراری دیگری را برای خود در نظر دارند تا چنانچه عرصه بر آن ها تنگ آمد از این پل ها برای عبور از طلبگی استفاده کنند.

شاید برخی از خوانندگان این یادداشت با نظر نگارنده موافق نباشند اما به تجربه برای بنده ثابت شده، افرادی که تنها راه پیش روی خود را طلبگی کردن قرار داده اند و به هیچ راهی غیر از آن حتی فکر نمی کنند هیچ یک از مشکلات سخت و طاقت فرسای زندگی طلبگی را مانع پیشرفت وعقب گرد خود نمی دانند. آنها مصداق بارز این آیه هستند که اذا فرغت فانصب. هر تهدیدی را تبدیل به فرصت می کنند و در دل می گویند الخیر فی ما وقع. برای آن ها هر روز دریا که هیچ دیوارها شکافته می شود و در دستانشان عصا نه اما شمشیری برنده برای کمک به امام زمانشان وجود دارد.

اما عکس آن را نیز چه بسیار مشاهده کرده ام که عزیزانی که دل را یک دله نکرده اند و هویت خود را پنهان کرده اند و بعضا حاضر به پوشیدن حتی لباس های معمولی طلبگی (پیراهن یقه آخوندی) نیستند تا مبادا پل های پشت سر خود را خراب کنند و برچسب طلبگی به آن ها بچسبد، اکثرا در این مسیر لنگان لنگان پیش می روند و دودلی بلای جان آن ها شده و حتی در ذهن خود نیز انتظار شکافته شدن دریا و عصای معجزه گری را ندارند.

 




پدیده ای به نام اسمشو نبر#یادداشت_روز_چهارم
#در_باب_طلبگی

#پدیده_ای_به_نام_اسمشو_نبر

با چشم خود این پدیده را دیده ایم اما نمی توانیم اسمش را بر زبان بیاوریم. شما نیز حتما دیده و شنیده اید که بسیاری از طلاب گرانقدر از مسائل معیشتی گله مندند و دائم از مسئولین مطالبه می کنند تا فکری به حال وضع نابسامان معیشت طلاب نمایند. اما سوالی که در ذهن های پرسشگر مطرح می شود این است که سایر اقشار جامعه چه موقع در ذهن خود توقع افزایش درآمد دارند؟

یک پاسخ شاید این باشد که وقتی کسی ارزشی مطابق با نیاز جامعه ایجاد می کند و مردم حاضرند برای دریافت آن ارزش(محصول یا خدمت) پول پرداخت کنند آن شخص باید انتظاز افزایش درآمد داشته باشد. حال به نوعی دیگر این سوال مطرح می شود. آیا ما طلاب محترم ارزشی مطابق نیاز جامعه در خود ایجاد کرده ایم تا انتظار افزایش درآمد داشته باشیم؟

شاید پاسخ مثبت باشد. بله اتفاقا ما نیز به افزایش و تولید همین ارزش در طلاب کمک میکنیم و با برگزاری دوره های مهارت آموزی اقدام به توانمندسازی طلاب در راستای تامین نیازهای جامعه و ارائه خدمات طلبگی به آن ها می نماییم. عزیزان زیادی از قشر طلبه نیز با هزینه کردن پول و عمر خویش در این کلاسها شرکت می کنند و آموزش های لازم را دریافت می کنند اما…

اینجاست که (( پدیده اسمشو نبر)) خود را نشان می دهد و مانع از افزایش درآمد طلاب با وجود ایجاد ارزش متناسب با نیاز جامعه می شود. شاهد آن این است که اخیرا حدود ۳۵ طلبه در یک کارگاه تربیت مربی نوجوان به قصد اشتغال در مدارس که با هزینه نسبتا بالایی برگزار شده است شرکت نموده و موفق به دریافت گواهی پایان دوره همراه با آزمون کتبی شده اند، اما حال که آن ها را به کار فرا می خوانیم تنها ۲ نفر از این عزیزان تمایل به انجام کار میدانی دارند و سایر آن ها با وجود نیاز مالی تن به کار نمی دهند و گرفتار (( پدیده اسمشو نبر)) هستند.پدیده ای به نام اسمشو نبر




تکثیر الگوی طلبگی #یادداشت_روز_سوم
#در_باب_طلبگی

#تکثیر_الگوی_طلبگی

بسیاری از مدیران مدارس که در تربیت طلاب کوشا و دغدغه مند هستند، برای ایجاد انگیزه و ترغیب طلاب به ممحض بودن در تحصیل و تلاش مجدانه در کسب علوم حوزوی، یک الگوی ثابت طلبگی (بخوانید الگوی آرمانی) برای آینده طلاب ترسیم می نمایند و افرادی که از این الگو پیروی نکرده اند (حتی خودشان) را سرزنش نموده و برچسب هایی به آن ها می زنند که در ذهن طلاب بی تجربه به عنوان شهروندان درجه چندم و بی استعداد و محروم از قوه تحصیل و کارآمدی در طلبگی نقش می بندند. تا جایی که اگر یک طلبه بخواهد مسیری غیر از آن الگوی آرمانی (مسیر اجتهاد) را پی بگیرد، ابتدا دچار خودکم بینی و سپس دچار یاس و ناامیدی می شود و همان راه را نیز به درستی طی نخواهد کرد. حتی این ترس را نیز دارد که آنچه را انتخاب کرده بروز بدهد و با دیگران مطرح نماید.

غافل از اینکه افرادی که به حوزه آمده اند نه همگونی در استعداد دارند و نه در اهداف یکسان هستند و از همه مهمتر اینکه انتظارات جامعه از روحانیت فقط آن الگوی آرمانی نیست و مردم به همان شهروندان درجه چندم (بخوانید مبلغان و مشاوران و معلمان آموزش و پرورش و کارمندان در ادارات حوزوی و فرهنگی و …) بیشتر احتیاج دارند تا مجتهدانی که ارتباطی با کف جامعه ندارند و خود را وقف در تعلیم و تعلم علوم حوزوی نموده اند و کرسی تدریس و  جنباندن لحیه فتوا را به رسیدگی به امور حسبیه مردم ترجیح می دهند.

پس ما الگویی را در حوزه ها ترویج می کنیم که نیاز جامعه به افراد مبرز و کارکشته در آن در هر برهه ای از زمانه در حد انگشتان دو دست است و الگوهایی را تضعیف می کنیم که جامعه و مسلمانان به آن ها نیاز مبرم دارند تا بتوانیم بگوییم حوزه برای پاسخگویی به جامعه کارآمد و فعال است. لذا اولین راه حل برای تغییر وضعیت کنونی تغییر نگرش در مدیران و موثران در تربیت طلاب و سپس تکثیرو ترویج الگوهای استاندارد برای تبیین افق های پیش روی طلاب است.

تکثیر الگوی طلبگی




#یادداشت_روز_دوم
#در_باب_طلبگی

#ویترین_حوزه

جرقه طلبه شدن بسیاری از ما طلبه ها با دیدن افراد موفق و سرشناسی که لباس روحانیت به تن داشته اند زده شده است. ریشه علاقمندی بسیاری از ما به طلبگی احتمالا برمی گردد به خاطره خوشی که از تاثیر مثبت روحانیون بزرگ و مشهور در ذهن ما نقش بسته است. الگوپذیری در ذهن ما به صورت ناخودآگاه ایجاد می شود. شکی نیست که وقتی یک نوجوان مومن مذهبی، طلبه ای مانند سید حسن نصرالله ادام الله بقائه را می بیند، یا پای منبرهای آتشین و تاثیر گذار آقای پناهیان می نشیند و تاثیر می پذیرد خواه ناخواه علاقمند می شود که مانند آنها باشد.

اما سوالی که مطرح است این است که انتخاب این مسیر برای رسیدن به الگوی ذهنی چقدر تاثیر گذار است. به عبارت دیگر نقش حوزه علمیه برای تربیت و عرضه روحانیون سرشناس به جامعه چند درصد بوده است. شاید نتوان به این پرسش پاسخ دقیق و روشنی داد، اما اگر از خود آن ها بپرسیم خواهند گفت که برنامه آموزشی حوزه طبیعتا لازم است اما قطعا کافی نیست.

به نظر نگارنده، این مساله باید برای نوجوانان و جوانان علاقمند ورود به حوزه باید تبیین شود که صرفا با ورود به این مسیر و تحصیل دروس طلبگی به آنچه در ذهن دارند نخواهند رسید و نباید از برنامه آموزشی حوزه انتظار رسیدن به اهداف خود راداشته باشند. گرچه این به معنی بی برنامه بودن و نقص دروس طلبگی نیست. بلکه ما معتقدیم برنامه فعلی با اهداف آموزشی ترسیم شده کاملا تطابق دارد. اما اشکال در عدم تطابق اهداف آموزشی با نیاز جامعه از روحانیت است.

مشاهده یادداشت اول: جنس طلبگی یا فصل طلبگی




جنس طلبگی یا فصل طلبگی

#یادداشت_روز_اول
#در_باب_طلبگی

#جنس_طلبگی_یا_فصل_طلبگی

 

امروز همه از یک انتخاب خوب و آگاهانه خوشحالیم و پنجره های امید به روی ما گشوده شده و ذهن ما تمایل به مثبت اندیشی درباره آینده دارد. امروز جناب آقای رئیسی به عنوان رئیس جمهور چهارسال آینده ایران اسلامی معرفی شده است و این انتخاب توسط مردم دارای پیامی روشن برای ما طلبه هاست.

اشتراک ما طلاب با ایشان در جنس طلبگی، این پیام را منتقل میکند که چنانچه فصل های متمایز ایشان را در خود ایجاد کنیم، نه تنها جامعه از ما طلاب روگردان نمی شود بلکه چنین اقبال بی نظیری را نیز فراهم می کند. به نظر نگارنده، مهمترین فصل ایشان که به فضل ایشان نیز افزوده تلاش خستگی ناپذیر ایشان برای خدمت به جامعه است. کار و کار و کار. آنچه امروزه آفت بزرگ طلبگی است عدم پذیرش مسئولیت وعدم درک لزوم پاسخگویی به نیازهای جامعه است. شاید به این دلیل که کسی از ما طلاب هر روز بازخواست نمی کند که چه می کنیم و چه فایده ای برای دنیا داشته ایم، ما هم دلیلی برای کار و تلاش و پاسخگویی نمی بینیم.

اما باید دانست که مهمترین تعهدی که ما آن را پذیرفته ایم سربازی حضرت ولی عصر (عج) بوده است و کسی که ما را برای تلاش روزانه بازخواست خواهد کرد، وجدان بیعار ما و چشمان بیدار فرمانده است. بکوشیم همچون آقای رئیسی فصل های خوبی در این جنس طلبگی ایجاد کنیم تا ما نیز نگاه پر مهر فرمانده و مقبولیت جامعه را تحصیل کنیم.