1

مهارت هایی که برای زندگی بهتر و موفقیت در مسیر طلبگی لازم است.

قسمت دوم

در قسمت اول این نوشتار درباره مهارت هایی گفتیم که نهادهای رسمی آموزشی، ماموریت و رسالتی برای خود در مورد آموزش آنها قائل نیستند. که البته ما این را یک ضعف بزرگ در حوزه آموزش و پرورش می دانیم. چه آنکه این مهارت های روانی و اجتماعی به ما کمک می کند با نیازها و چالش های زندگی روزمره بهتر و بیشتر کنار بیاییم. بدین معنی که اینها را باید اصول و پایه‌های یک زندگی سالم دانست.

یادگیری سایر دانش ها و مهارت ها بدون تسلط بر مهارت های پیش نیاز زندگی مانند یک بسته بندی شکیل برای یک کالای کم ارزش است. در این قسمت نیز به معرفی چند مهارت عمومی دیگر که برای موفقیت در هر عرصه ای به آن نیاز داریم می پردازیم.

۵- مهارت تفکر

این مهارت از پایه ای ترین و اساسی ترین مهارت های انسان خردمند است. ذهن انسان مستعد و آماده انواع و اقسام خطا هاست لذا پیشگیری از این اشتباهات فکری نیازمند یک مهارت بزرگ به نام تفکر است. از دیرباز متفکرین و دانشمندان بزرگی به این موضوع پرداخته اند و دانش هایی نیز در این زمینه پدید آمده است اما متاسفانه بیشتر جنبه تئوری به خود گرفته  و کمتر در مسائل روزمره زندگی ما کاربرد دارد.

مهارت تفکر به چهار دسته ی تفکر سیستمی، تفکر استراتژیک، تفکر خلاقانه و تفکر نقادانه تقسیم می شود که بیان تفاوت های آنها خارج از حوصله این بحث است و فرصتی جداگانه می طلبد.

۶- مهارت شناخت و حل مسئله

زندگی ما روزانه درگیر دهها و صدها مسئله گوناگون است. بعضی از آن ها مسائلی است که می تواند آینده ما را تحت الشعاع قرار دهد. شناخت دقیق این مسئله ها و چگونگی برخورد و حل آنها یک مهارت راهبردی و خطیر است که جز از طریق تسلط علمی و تمرین حاصل نخواهد شد.

برای شناخت بهتر این مهارت فقط به این نکته اکتفا می کنیم که مسائل اقتصادی یکی از هزاران مسائل هر یک از ماست. حال ببینید کنار آمدن و حل همین یک مسئله چه مهارت وسیعی می طلبد.

۷- مهارت مدیریت احساسات و هیجانات و استرس

بی شک تصدیق خواهید کرد که زندگی در زمانه کنونی بسیار پر تنش و استرس زاست. مسائل مختلف در ما ایجاد احساسات و هیجانات فراوانی می‌کند و بعضاً موجب استرس نیز می شود. چگونگی مدیریت این احساسات و هیجانات و غلبه بر استرس ها بر کیفیت زندگی ما اثر بسزایی دارد و نیازمند آموختن یک مهارت کاربردی است.

۸- مهارت خلاقیت و نوآوری

مدیریت زندگی ما در روزگار کنونی، دیگر تنها با راهکار های قدیمی و سنتی قابل انجام نیست. در این زمانه انسان هایی موفق ترند که می‌توانند خلاقانه به کشف راهکارهای جدید بپردازند. تسلط بر مهارت خلاقیت و نوآوری مرز شفافی بین انسان های موفق و ناموفق تشکیل داده است و در زمان حاضر تقریبا نمی توان انسان موفقی یافت که بویی از این مهارت نبرده باشد.

 

دسته بندی مهارتهای ضروری زندگی، انواع و اشکال مختلفی دارد و ما نیز از دریچه نگاه خود به این ۸ مهارت اشاره کردیم و آنها را الفبای زندگی دانستیم. در مطلب بعدی به مهارتهای تخصصی پیشنهادی که بهره وری ما را به لحاظ شغلی و کاری (بر فرض اینکه تحصیل را نیز یک شغل بدانیم) افزایش خواهد داد، اشاره می کنیم.

برای مشاهده قسمت اول این مقاله اینجا کلیک نمایید




نماز و روزه استیجاری

اگر به دنبال گرفتن نماز و روزه استیجاری هستید این مطلب را نخوانید

اگر برای تامین معیشت خود، گذران زندگی، پرداخت اقساط عقب افتاده و بسیاری از نیازهای مالی خود به دنبال انجام عبادات استیجاری هستید باید بگویم سخت در اشتباهید. چرا که به جای درمان درد خود به دنبال مسکن موقتی هستید که تنها درد شما را تسکین می دهد و پروسه درمان شما را عقب می اندازد. وقتی اثر مسکن از بین می رود دوباره مجبورید از این مسکن موقت استفاده کنید و همچنان درد را به جای درمان، تسکین دهید. این اتفاق آنقدر تکرار می شود تا زمانی که امکان درمان درد از بین می رود و بدنتان قدرت مبارزه با بیماری را از دست می دهد. درست مثل کسی که به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده  و بدن او نمی تواند جایگزین لازم را تولید کند و به مرحله اجبار مصرف می رسد.

اگر امروز به جای آموختن روش های تامین معیشت خود با یک اقدام مثبت و ارزشمند طلبگی و توانمند ساختن خود در عرصه های ارائه خدمات دینی به جامعه و دریافت ما بازاء آن از مردم، سراغ پول هایی رفتید که نیاز به فکر و تولید ندارد، بدانید که در حال از بین بردن شانس موفقیت خود در آینده هستید و با تامین نیازهای فعلی خود با راه حلی کوتاه مدت و عقب انداختن یادگیری یک مهارت لازم برای تولید یک خدمت و محصول دینی مورد نیاز جامعه فرایند توفیق خود در مسیر طلبگی را متوقف و یا اقلا کند کرده اید. مانند تشنه ای که تشنگی اش را با آب شور علاج می کند.

سوال مهمی که باید از طلاب محترمی که برای تامین معیشت خود به خواندن نماز استیجاری روی می آورند پرسید، این است که آیا برای کار کشیدن از جسم خود در انجام عبادات استیجاری، به این همه سال درس خواندن و تلاش در راه شناخت دین نیاز داشتید. آیا نتیجه این تلاش وافر و مستمر در طی سالیان دراز برای یادگیری فقه و اصول که پایه های دین شناسی و مقدمه آموزش دین به جامعه است، این است که ما تنها به خواندن نماز قضای ایشان که به هر دلیلی نتوانسته اند خودشان انجام دهند اکتفا کنیم؟ آن هم به این دلیل که آن ها می توانند با پولشان افرادی را استخدام کنند که بهشت را برایشان در دنیای دیگر بخرند و یا از شعله های سوزان جهنم نجاتشان دهند.

به عقیده نگارنده دلیل اینکه برخی طلاب این راه را برای تامین معیشت خود یا حتی بخشی از آن انتخاب می کنند، از دوحال خارج نیست:

  1. یا اطلاع ندارند و کسی به ایشان نیاموخته است که چطور می توان از دانش طلبگی، زندگی و معیشت خود را اداره و تامین کنند. که البته تا حدود زیادی حق با ایشان است و کسی در حوزه های علمیه و در کنار آموختن علوم حوزوی به طلاب نیاموخته است که چگونه می توان با ایجاد ارزشهای دینی و تبدیل آن به خدمات و محصولات دینی و توزیع صحیح این خدمات در میان متدینینی که قدردان خدمات طلاب هستند، رسالت خود را به انجام برسانند و معیشت خود را تامین کنند. یک نمونه بسیار رایج و مرسوم، تولید محتوای مورد نیاز جامعه و متناسب با نیازهای روز آن هاست. مانند آنچه که آیت الله مکارم شیرازی در سنین جوانی و قبل از ایام اجتهاد و مرجعیت خود دست به تولید آن زد و با فروش آن به مردم، به قول خود ایشان زندگی خود را از این راه و نه از دریافت وجوهات تامین کردند. تفسیر نمونه یکی از این تولیدات است که هم متناسب با نیاز روز جامعه و زبان قابل فهم مردم است و هم تولید آن منافاتی با تلاش ایشان در راه اجتهاد و رسیدن به غایت طلبگی نداشته است.
  2. یا راهی را آسان تر از این راه و پولی را نقدتر و دم دستی تر و سهل الوصول تر از آن نیافته اند، که اگر این چنین باشد باید به حال خود افسوس بخورند و زخم خود را همچنان کهنه و غیر قابل درمان کنند. که لاجرم درد تنبلی را دوایی غیر از سوزاندن نباشد.

برخی نیز توجیهاتی برای اقدام خود می آورند که پس تکلیف عبادات قضا شده مردم چه می شود که چشم امیدشان به امثال ماست. جواب آن ساده و نقضی است که اگر خیلی به فکر عباداتی که مومنین در حیات خود قضا کرده اند و به اموات پیوسته اند، می توانید تبرعا و به خاطر رسیدن به ثواب اخروی آن، این عبادات را انجام دهید.

حاصل اینکه گرچه این قلم درک می کند که یک طلبه با وجود دریافت شهریه ای ناچیز در وضعیت کنونی اقتصادی کشور و هزینه های بالای زندگی، در کوتاه مدت چاره ای جز تن دادن به اینگونه امور ندارد، اما می توان با یک برنامه ریزی پیشگیرانه در ایام ابتدایی طلبگی، و گام برداشتن به سوی افزایش توانمندی ها و مهارت های فردی در راستای تولید و خلق ارزش های طلبگی برای ارائه به جامعه، علاوه بر تحقق رسالت ها و وظایف طلبگی خود، هزینه های زندگی خود را نیز تامین کنیم.




الفبایی که نیاموختیم


در روزگار کنونی بخش زیادی از عمر هر یک از ما صرف آموزش و یادگیری می‌شود سال ها در کلاس های رسمی و غیررسمی حضور می یابیم تا بیاموزیم و زندگی بهتر و مفیدتری داشته باشیم. خواندن و نوشتن ریاضی و محاسبات تاریخ و جغرافیا، شیمی و فیزیک، علوم اجتماعی و ده ها عنوان دیگر، که بی‌شک تاثیر بسزایی در زندگی ما دارد و نمی توان از آنها به راحتی چشم پوشید و این علوم را نادیده گرفت.

اما نکته حائز اهمیت این است که تمامی این دانش ها از مقولات تئوری است و در مسائل و موضوعات خاص کاربرد و کارکرد دارد. یک فرد دارای مدرک کارشناسی یا سطح دو حوزه به صورت متوسط ۱۶ سال تحصیل کرده است اما در این مدت حتی بدیهی ترین و ابتدایی ترین مهارت ها و علوم کاربردی زندگی به او آموزش داده نشده است.

نه آموزش و پرورش، نه آموزش عالی و نه حوزه علمیه هیچکدام خود را متولی آموزش مهارت های اینچنینی نمیدانند و وظیفه ای در قبال آماده سازی دانش آموزان، دانشجویان و طلاب برای ورود به عرصه زندگی غیرتخصصی برای خود متصور نیستند.

ما سعی داریم تا در این مجموعه مطالب مخاطبین گرانقدر را با برخی از مهم ترین و ضروری ترین عناوینی که می‌توان از آن به عنوان الفبای زندگی یاد کرد آشنا سازیم. می خواهیم مسیری را ترسیم کنیم که افراد بیشتری را به آموختن این مهارت های ضروری رهنمون شود.

پس از مطالعه این سری مطالب، درک خواهید کرد که یادگیری مهارتهای گفته شده جزو ضروریات زندگی است و بهتر است که از سنین کودکی و نوآموزی به آنها پرداخته شود. هرچند هیچگاه و در هیچ سنی نباید از این مسائل غافل شد و شروع آن در همین لحظه بهتر از یک لحظه بعد است. این عناوین و توضیح اجمالی آنها در دو دسته ضروری و پیشنهادی را طی سه مقاله پیوسته ارائه خواهیم کرد.

الف: مهارت های ضروری

یک: مهارت یادگیری: تقریباً تمامی کودکان از سنین پیش از دبستان شروع به یادگیری در مراکز آموزشی می کنند. اما متاسفانه هیچ گاه اصل یادگیری را آموزش نمی بیند. همگی ما در طول زندگی آموزش می بینیم بدون اینکه آموزش دیدن را آموخته باشیم. یادگیری مهارتِ یادگیری می تواند در کاهش زمان یادگیری و افزایش ماندگاری آموخته ها تاثیر بسزایی داشته باشد.

دو: مهارت تصمیم گیری: به قول یکی از دانشمندان علم مدیریت زندگی چیزی جز تصمیم‌گیری نیست. در هر لحظه ما تصمیم می گیریم که چه بکنیم و چه کارهایی را انجام ندهیم. بعضی اوقات این تصمیم‌گیری ها بسیار خطیر و اثرگذار است و تصمیمات اشتباه تمام زندگی یک فرد را تحت الشعاع قرار می دهد. ازدواج، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل و غیره از جمله حساس ترین و مهمترین تصمیمات زندگی هر فرد است.

پر واضح است که مهارت تصمیم گیری نیاز به آموزش دیدن و آموختن دارد و در صورت عدم تسلط به این فن، تصمیمات ما بیشتر وابسته به شانس خواهد بود تا علم و منطق.

سه: مهارت خودشناسی: کمتر کسی است که به اهمیت این مهارت واقف نباشد. کما این که در بیان بسیاری از بزرگان کسب این مهارت لازمه زندگی سالم شناخته شده است. بی شک اگر اندکی درباره این دانش شناخت پیدا کنیم، در می یابیم که موفقیت برای احدی حاصل نخواهد شد، مگر اینکه شخصیت، استعداد، توانایی، ظرفیت و… خود را به صورت صحیح بشناسد و در طول زندگی در مسیر متناسب با آنها گام بردارد.

چه بسیار افراد مستعد و توانمندی که به علت عدم شناخت صحیح ظرفیت‌های خود هیچ گاه – و یا خیلی دیر – به آنچه می باید نمیرسند.

چهار: مهارت ارتباط: در دنیای کنونی روزانه ده ها و صدها ارتباط بین ما و جهان پیرامونمان برقرار می شود که می تواند نقش موثر و حائز اهمیتی در زندگی هر یک از ما داشته باشد. بسیار مهم است که ما شیوه تعامل و ایجاد ارتباط بهتر و موثرتر را بدانیم و بتوانیم تا از این ابزار برای افزایش کیفیت زندگی خودمان و دیگران بهره ببریم.

با نگاهی به افراد پیرامون زندگی خود در می یابیم که افراد دارای ارتباطِ بهتر، از سطح کیفی بالاتری در زندگی برخوردار هستند لذا مهارت ارتباط تاثیر مستقیم در زندگی همه ما دارد.

ادامه دارد




ورود به وادی طلبگی، تغییر در مسیر زندگی

چگونه باید تغییر کنیم؟

با ورود بسیاری از شما دوستان عزیز به وادی مقدس طلبگی، اهداف، رفتار و منش شما و حتی توقع دیگران و اطرافیان نسبت به شما تغییر می کند گویا که تغییری بزرگ در حال رخ دادن می باشد!!

بله.شما پس از این که در مسیر طلبگی قدم می نهید، زندگی خود را وارد مسیری کاملا متفاوت از سایر مسیر هایی که هم سن و سالهایتان طی می کنند، کرده اید که تغییرات بسیار بزرگ و سرنوشت سازی را می طلبد.

 اما مهمتر از اینکه چگونه باید تغییر کنیم؟ این است که:

چگونه روی خط تغییر بمانیم!؟

هدف اصلی در تغییر, خارج شدن از وضعیت کنونی و ورود به وضعیت ایده آل می باشد.

برای رسیدن به وضعیت ایده آل باید در مسیر خود استوار و ثابت قدم بمانید در این مقاله نکاتی را بیان می کنیم که می تواند در مسیر تغییر شما را یاری کند.

  1. اهداف خود را بنویسید

پیشنهاد ما برای حفظ مسیر تغییر این است که روزی یکبار هدف خود را بر روی کاغذ بنویسید و هر بار که این کار را می کنید سعی کنید توضیح بیشتری از هدف خود بدهید تا مسیری که می خواهید طی کنید را بیشتر بشناسید و با آگاهی هر چه بیشتر به سمت اهداف طلبگی خود قدم بردارید.به عنوان مثال برای اینکه سربازی لایق برای امام زمان(عج) باشم! چه کارهایی باید بکنم؟چه کارهایی نباید بکنم؟امام زمان از من چه می خواهد؟و . . . .

  1. با برنامه عمل کنید

برای رسیدن به هدف خود برنامه ریزی کنید و هر روز یک قدم بیشتر به سمت هدف خود بردارید

بهتر است که لیستی از اقدامات لازم برای رسیدن به هدف خود را بنویسید و چه بهتر که این اقدامات برنامه ریزی شده را بر روی تقویم بنویسید و هر روز پیگیر این باشید که به هدفتان نزدیک تر شوید به عنوان مثال برای رسیدن به معنویت بیشتر برنامه می ریزید که هر روز یک صفحه قرآن بخوانید نوشتن هدف کمتر از ۱۰ ثانیه طول می کشد اما باید حواستان به این باشد که مطابق این برنامه عمل کنید.

  1. پیشرفت خود را بررسی کنید.

پیشرفت خود را بررسی کرده و مورد اندازه گیری قرار دهید، هر روز قبل از خواب به فعالیت های روزانه خود کمی فکر کنید.

چقدر از کارهایی را که یادداشت کرده بودید را انجام دادید؟

چقدر به هدفتان نزدیک تر شده اید؟

چقدر تا رسیدن به هدفتان باقی مانده است؟

  1. از یک استاد کمک بگیرید

خوشبختانه در حوزه های علمیه به این مهم توجه بسزائی می شود و همه روزه در مراسمات صبحگاه و یا جلسات اخلاق هفتگی برگزار می شود اما ممکن است هیچ کدام از این جلسات و اساتید، کمک قابل ملاحظه ای به شما ارائه ندهند

لذا توصیه می شود که برای اهداف خود یک مربی و یا استاد مناسب و متدین و با تجربه(در هدف شما) پیدا کنید تا هر جا و هر زمانی که به دوراهی رسیدید و یا مشکلی برای رسیدن به هدفتان سد راهتان شد بتوانید از استاد خود کمک بگیرید و از راهنمایی های ایشان استفاده های کامل را ببرید

همچنین می توانید برای اینکه انگیزه خود را از دست ندهید و پرانرژی و با تلاش بیشتری به سمت هدف خود حرکت کنید، یک استاد انگیزشی نیز برای خود پیدا کنید تا در طی مسیر یاریتان کند.

به امید روز های موفقیت

در مسیر طلبگی همراه شما خواهیم بود.

برای مشاهده سایر مقالات طلبگی اینجا کلیک نمایید.




جادوی نوشتن اهداف از منظر اسلام
شاید خیلی از شما دوستان و همراهان مسیر طلبه با این کلام حضرت علی علیه السلام آشنا باشید که فرمودند:

فَما خَلَقَ امرِؤ عَبَثا : کسی بدون هدف و بیهوده آفریده نشده است. (نهج البلاغه، حکمت ۳۷۰)

با توجه به این کلام گرانبها به راحتی می توان به اهمیت داشتن هدف پی برد. اهداف شما راه زندگانیتان را می سازند  و در زندگی که بدون هدف خلق نشده است چه خوبست که اهداف خود را مشخص کنید تا به عاقبتی که امیر المومنین علی علیه السلام فرموده اند دچار نشوید

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند :

مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ اَلْحِيَلُ : هركه به چند راه گونه گونه اشاره كند راه چاره را ازدست بدهد.(بحارالأنوار؛ج۷۲,ص۱۰۵)

یعنی کسی که بدون داشتن هدفی مشخص، زندگی کند به جایی نخواهد رسید و دچار درماندگی و غیر قابل جبرانی خواهد شد برای جلوگیری از این بیچارگی و درماندگی(بی هدفی)که حضرت علی علیه السلام فرموده اند باید به دنبال راه چاره ای گشت تا دچار این بی برنامگی و بی هدفی و سردرگمی نشوید و هدف یکتایی که برای زندگی طلبگی خود مشخص کرده اید را از دست ندهید، برای حفظ اهداف خود، نیاز به ابزار مناسبی دارید که امام صادق علیه السلام به آن اشاره فرموده اند:

كتُبُوا ؛ فإنَّكُم لا تَحفَظُونَ إلاّ بالكِتابِ : بنويسيد؛ زيرا جز با نوشتن، حفظ نمى كنيد(بحار الأنوار : ۲/۱۵۳/۴۶)

پس بهتر است که اهداف خود را بنویسید زیرا که؛

جذب اهداف به سمت خود

در هنگام نوشتن اهداف توجه و تمرکز بیشتری دارید و تلاش می کنید که برنامه ریزی بیشتری داشته باشید و اهداف خود را واقعی تر بیان کنید آنهارا در ذهن خود ارزیابی می کنید و شاید بارها و بارها آن را بنویسید و مورد ارزیابی قرار دهید زیرا که ذهن شما در این چرخه قرار می گیرد که چه چیزی را دوست دارد و هنگام دست یافتن به اهداف چه احساسی را تجربه می کند از آنجا که ذهن نمیتواند میان آنچه تصور میکند و آنچه در واقعیت اتفاق می افتد تمایز قائل شود این باور را در شما پرورش می دهد که شما فرد موفقی هستید و موجبات این را فراهم میکند تا در زندگی روز مره خود به سمت انتخاب های متمایل شوید که بارها و بارها آن را در ذهن خود ساخته اید

این روند تا زمانی ادامه پیدا می کند تا شما را به اهدافی که در ذهن خود پرورانده اید برساند و اهداف زندگی شما را که فقط در ذهن و خیال شما وجود داشته به واقعیت تبدیل کند.

به هنگامه نوشتن

هنگامی که شما شروع به نوشتن می کنید برای سازماندهی و ارزیابی ذهنی لازم دارید تا تصورات ذهنی خود را به شکل حروف، کلمه و جمله بر روی کاغذ بنویسید ولازمه اش این است که زمان بیشتری را برای نوشتن اطلاعاتی که در ذهن دارید صرف کنید.

زمانی که شما در حال نوشتن هستید قسمتی در مغز شما فعال می شود به نام سیستم مشبک عصبی(RAS) که وظیفه آن پالایش اطلاعات از میان میلیون ها اطلاعاتی است که به شما می‌رسد. مثلاً اگر شما یک ساعت خاص بخرید، پس از آن وقتی به خیابان می‌روید دائماً در دست مردم تعداد زیادی از آن ساعت ها را می بینید! انگار که همه مردم شهر این ساعت را دارند.در صورتی که چنین نیست. تنها این سیستم فعال کننده مشبک این نوع ساعت را از میان انبوه ساعت های دیگر برمی گزیند و برجسته می کند. چرا قبلا به آن ساعت در دست مردم توجهی نداشتید و چرا الان اگر آن را دست کسی ببینید بلافاصله متوجه آن می شوید؟ پاسخ آن است که اکنون آن ساعت وارد «سیستم فعال کننده مشبک» مغز شده و از آن پس هر چیزی که با آن در ارتباط باشد دارای اهمیت می شود و میزان توجه نسبت به آن بالا می رود

دقیقا همین فرایند در هنگام نوشتن اهداف شما نیز اتفاق می افتد زمانیکه دقت و تمرکز خود را بر روری نوشتن اهداف خود می گذارید سیستم مشبک عصبی فعالیت خود را بر روی اهداف شما انجام می دهد و پس از آن به مرور زمان مطالب و اقداماتی که مرتبت با هدف شما می باشد برای شما ملموس تر و واضح تر از قبل خواهند شد به عنوان مثال زمانی که شما موضوع پایان نامه یا مقاله خود را انتخاب می کنید ذهن شما مطالب و سخنان مرتبت با آن را در تمامی مجلات، اخبار، صحبت های داخل تاکسی، متن نوشته های بر روی در و دیواری و تمامی فعالیت ها و اتفاقاتی که در زندگی روزمره در حال جریان است و تمام مواردی که همسوی با هدف شما می باشند را بیشتر مورد توجه شما قرار می دهد که نهایتا در تکمیل مقاله و پایان نامه به شما کمک خواهند کرد تا شما به هدف غایی خود(تکمیل پایان نامه/ مقاله) دست پیدا کنید.

به امید فتح قله های موفقیت

برای مشاهده سایر تکنیک ها کلیک بفر مایید




انسان شایسته

امکانات و منابع!!!

با قسمت جدید از سری مقالات انسان شایسته با ما همراه باشید. در قسمت های قبلی از دو ویژگی و صفت انسان شایسته در حوزه نگرش و ذهنیت صحبت کردیم . راهکارهای دستاورد گرایی و معنا گرایی را لیست کردیم. اگر برای بار اول است که این مقاله را می خوانید پیشنهاد می کنم حتما قسمت های قبلی را نیز مطالعه بفرمایید.

سومین ویژگی برای یک انسان شایسته

سومین ویژگی برای یک انسان شایسته در حوزه نگرش این است که انسان استفاده حداکثری از داشته ها و منابع را داشته باشد.

اصولا در دنیا انسانی را شایسته و موفق می نامند که یاد گرفته باشد از چیزهایی که فی الحال در اختیار اوست استفاده کامل و حداکثری داشته باشد.

بحث درباره اینکه آیا همه افراد منابع و امکانات یکسانی دارند یا خیر و اینکه فلانی امکاناتی را داشته که من ندارم و بالعکس، تکرار مکررات است چرا که حداقل طلاب با این مساله آشناییت دارند که اولا عدالت مساوات نیست و در ثانی همه افراد به یک اندازه منابع و امکانات دارند علاوه بر این باید گفت فرضا که امکاناتی فرازمینی در اختیار فردی قرار بگیرد که تا دیروز به نداشتن امکانات ناله می کرد و از آنچه داشت استفاده نمی کرد. چه ضمانتی دارد که این فرد از امروز فردی پرکار و پر تلاش و موفق باشد؟ فردی که تا قبل از این فقط اعتراض می کرد و از همان حداقل امکاناتی که داشت استفاده نکرده بود؟

این طرز نگاه کردن و نگرش است که متفاوت است. یک انسان شایسته می گوید چطور می توانم بیشترین استفاده را از این امکاناتی که در اختیار من است داشته باشم!! اما انسانی که شایسته نیست این امکانات را نمی بیند و خود را درگیر چیزهایی می کند که ندارد.

به طور کلی برای استفاده حداکثری از داشته ها و برای ایجاد این نگرش، سه قانون وجود دارد:

اول اینکه از داشته و امکانات فعلی خودتان نهایت استفاده را داشته باشید که در این باره به اندازه کافی صحبت شد.

دومین مطلب این است که به منابع آینده امید نبندیم. امید نبستن یعنی اینکه منابع آینده و آتی که در دست شما نیست را بیخیال شده و تمرکز خودتان را از آنچه در دسترستان نیست برداشته و روی داشته هایتان بگذارید و تلاش کنید از آنچه دارید کامل استفاده کنید.

سوم اینکه آن اقدامی را که الان می توانید انجام دهید را به بعدها که شرایط بهتر شود موکول نکنید. موکول نکردن یعنی اینکه شرط نگزارید برای اقداماتتان که اگر اینطور شود من این کار را می کنم، از شنبه شروع به مطالعه می کنم، بعد از اتمام کلاس هایم فلان کار را شروع می کنم، بعد از اتمام سطح یک  و این قبیل شرط گذاشتن که باعث می شود شایستگی شما از بین برود. مگر عمر آدمی چقدر است که لذت بردن و استفاده از منابع و زندگی را موکول می کنیم و به تاخیر می اندازیم. مگر نه این است که دنیا مزرعه ایست که برای آخرت بایستی در آن زراعت کرد؟ اگر کشاورزی در زمان کاشت بذر، تعلل کرده و بگوید که الان که تراکتور من خراب است پس باشد تا زمانی که درستش کنم، دیگر محصولی نخواهد داشت. کشاورز شایسته آن است که در زمان کار حتی با بیل و یا دست آن چه لازم است را انجام می دهد.

دیوید دیدا می گوید: هرلحظه که به انتظار می گذرد یک لحظه تلف شده است

پس از دست روی دست گذاشتن بپرهیزید و همین الان شروع کنید تا شایستگی شما به همه نمایان شود

و اما منابع و داشته ها که از آن صحبت کردیم یعنی چه؟ منابع یعنی هر امکاناتی که در اختیار ماست: زمان، انرژی، تجهیزات، عمر و همه آنچه روی میزتان قرار دارد. هر چه در اختیار دارید، بیشترین استفاده از آن را که ممکن هست را پیدا کنید و شروع کنید. انسان شایسته در مواجهه با هرچیزی می گوید چطور می توانم از این امکان، بهترین و بیشترین استفاده رو داشته باشم. برخی از ما در کودکی و زمان مدرسه وقتی مدادمان کوچک می شد آن را عوض کرده و دور می انداختیم در مقابل برخی بودند که تا لحظه آخر از این امکانی که مداد داشت استفاده می کردند. عمر و انرژی و امکانات و منابع ما همگی در اختیارمان است؛ شایستگی خودتان را نشان دهید. کاغذ و قلمی بردارید و همه آنچه را دارید لیست کرده و بنویسید چه استفاده ای می توانید از اینها داشته باشید!!

امکانات و منابع خودتان و طریقه استفاده از آنها را با ما به اشتراک گذاشته و تجربیات خود را برای دوستانتان بیان کنید

[supsystic-tables id=8]

برای مشاهده سایر تکنیک ها کلیک بفر مایید




انسان شایسته

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی که انسان را اشرف مخلوقات خود نامید و کمال و رشد و پیشرفت را برایش نا محدود قرار داد تا جایی که ملائک عرش از رسیدن به آن عاجز ماندند. آری آدمی همواره در مسیر زندگانی اش، قبل از ورود به دنیا، در دنیا و هم در عالم برزخ قابلیت رشد و پیشرفت را دارد. انسانی که با عمری کم می تواند کاری کند که خلائق از هدت و شدت قربش به باری تعالی انگشت حیرت بر دهان کرده و او را ستایش نمایند.

از طرفی اما موانعی نیز مسیر رشد را مسدود کرده و سرعت آن را کند می کند. موانعی که اگر همین انسان در آنها غوطه ور گردد تمامی خلائق از عجز و نا توانی انسان، او را به سخره گرفته و مذمتش می کنند. تا جایی که پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد و سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد.

آدم شدن کاریست بس دشوار و پر از موانع اما آنچه این سختی را آسان می کند، نتیجه ی شیرینی است که چون شهدی زنبوری را بسوی گل می کشاند.

با توفیق و یاری خداوند و با دعای امام عصر ارواحنا له الفدا، تصمیم گرفته ایم در این سری نگارشات در راستای شایستگی، سخنانی با شما همراهان همیشگی مرقوم نماییم. بی شک انسان شایسته شدن از آرزوی های قلبی همگی ماست. اما واقعا چگونه می توانیم انسان شایسته ای باشیم؟

چگونه می شود در دنیا و در اجتماع جزو افراد موفق باشیم؟ و چگونه شایستگی های ذاتی خود را بروز دهیم؟

همه ی ما ویژگی هایی ذاتی در خودمان داریم مثل رنگ پوست، رنگ چشم، تن صدا و غیره. اما یک سری صفاتی وجود دارد که در وجود هر انسانی می تواند نقش آفرینی کند صفاتی همچون دستاوردگرایی، مبارزه با شکست، صبر و .. که این ها ویژه افراد خاصی نیست بلکه هر فردی با تمرین می تواند این ها را در خود تقویت کرده و همچون دیگران جزء افراد شایسته جامعه باشد.

سعی ما بر این است صفاتی که موجب می شود بتوانیم انسان شایسته ای باشیم، را با شما عزیزان مطرح کرده و راهکار های کاربردی و عملی برای تقویت این صفات ارائه دهیم پس همراه با ما باشید تا در  قسمت های بعدی ویژگی های انسان شایسته را بررسی نماییم.

با تشکر

[supsystic-tables id=8]

برای مشاهده سایر تکنیک ها کلیک بفر مایید




در سال های اخیر برای سخنرانی های انگیزشی بارها به مدارس علمیه رفته ام و در میان طلاب حاضر شده ام و با بیان مطالبی که به طلاب انگیزه دهد تا برای انجام وظایف مهم خود در پاسخگویی به نیازهای جامعه آماده شوند، سعی کرده ام قوه تلاش آن ها را تحریک کنم تا هدفمند و با انگیزه درس بخوانند و بتوانند در آینده مفید واقع شوند.

همیشه نیز پس از ارائه مطالب عده ای از آن ها که احساس وظیفه بیشتری می کنند و حال خوبی پیدا کرده اند، دور من حلقه می زنند تا سوالات بیشتری بپرسند. آن ها اکثرا این سوال را مطرح می کنند که آیا برای آن ها کاری سراغ دارم که هم اکنون مشغول شوند و وظایف خطیرشان در جامعه را محقق سازند. در پاسخ به آن ها می گویم کار فراوان است و مطابق آمار برای هر طلبه، ده فرصت شغلی متفاوت و مورد نیاز جامعه وجود دارد. اما سوال این است که شما کدامشان را می توانید انجام دهید؟

اینجاست که وقتی پاسخ آن ها را می شنوم دردم صد چندان می شود و افسوس می خورم که ای کاش می توانستم ریشه این اعتقاد غلط در میان طلاب را خشک کنم تا این گارد بسته کمی باز شود. این غرور نابجا شکسته شود. این توهم فضایی کمی رنگ واقعیت به خود بگیرد. زیرا پاسخی که مکرر شنیده ام و حتم دارم که باز هم خواهم شنید این است:

هر کاری باشد می توانم انجام دهم

سوال این است که ریشه این اعتقاد از کجا سرچشمه می گیرد؟ این توهم همه چیز دانی و همه چیز توانی چگونه به وجود آمده است؟ آیا از آموزه های دینی ماست؟ آیا در حوزه علمیه چنین الغاء شده است که ما علامه دهر هستیم و باید بتوانیم هر کاری را انجام دهیم؟ شما می توانید نشانه های این اعتقاد را در فتار خودمان ببینید. اینکه ما باید برای همه سوالات همه مردم جوابی در خور داشته باشیم، یا اینکه انگار الزامی وجود دارد که باید برای هر مساله ای اظهار نظر کنیم، از سیاست و فرهنگ بگیر تا اقتصاد و خانواده و… این ها بیشتر نشانه های نادانی است تا دانایی.

اما راه حل چیست؟

اولین گام این است که از برج عاج فیل پایین بیاییم. وضعیت فعلی خود را در میان جامعه خوب بشناسیم. و بدانیم که ما در حال حاضر چه جایگاهی در جامعه داریم. گرچه یک طلبه از میان علوم که در روایات به دو قسم تقسیم شده اشرف آن را انتخاب نموده است که همان علم الادیان باشد. اما آیا فراگیری مقدمات فهم آن که حتی طی ۱۵ سال تحصیل در حوزه نیز به دست نمی آید شرافت علم دین را به متعلم آن منتقل می کند. یک طلبه پس از اتمام سطح سه و یادگیری مقدمات تئوری اجتهاد در فقه و اصول تازه وارد ۸ سال درس خارج فقه واصول می شود تا بتواند آن مقدمات تئوری را در میدان عمل فرا بگیرد. و این یعنی تازه یکی از سه بخش اصلی دین را فراگرفته که اتفاقا در روایات به پوسته دین و ظاهر آن مشهور است و فقه اصغر نامیده شده است. پس باز هم ظرف شرافتی که علم دین به متعلمش می دهد ایجاد نشده است.

از نظر کاربرد نیز فراگیری فقه و اصول در جامعه کنونی و با شیوه ای که در حوزه آموزش داده می شود یک خروجی بیشتر نخواهد داشت و آن هم رساله عملیه است که بسیاری از افراد جامعه خود را بی نیاز از آن می دانند و عملا اعتنایی به آن ندارند. و در ثانی اگر مورد ابتلای هر روز جامعه باشد در حال حاضر به قدر کفایت موجود است. و چه بسیار مجتهدانی که تا پایان عمر فرصت انتشار رساله خود را که عمر گرانبها را صرف نوشتن آن نموده اند پیدا نمی کنند.  

گام دوم این است که بپذیریم ما درحوزه علمیه  و با برنامه آموزشی فعلی آن، یک تخصص بیشترکسب نمی کنیم و آن هم شیوه استنباط احکام از منابع دینی است. لذا برای انجام کارهایی که به این تخصص ربطی ندارد لازم است آموزش جداگانه ای ببینیم. به عقیده نگارنده، امروزه بزرگترین چالش پیش روی طلاب، تن ندادن به آموزش های غیر حوزوی و آموزش ناپذیری از غیر حوزویان است.

در دنیای کنونی با سرعت پیشرفت علم و تخصصی شدن همه امور، چنانچه مهارت های لازم را برای ورود به جامعه و عرصه ارائه خدمات حوزوی و انجام وظایف خطیر طلبگی کسب نکنیم، نمی توانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم. اگر نپذیریم که برای انجام هرکاری باید مهارت ویژه آن را کسب کنیم روز به روز به انزوای بیشتر خود از جامعه و بدبینی جامعه نسبت به طلاب کمک کرده ایم. وقتی اسلام برای کم اهمیت ترین مسائل مبتلابه مسلمانان شیوه های لازم را آموزش داده است، چطور می توانیم ادعا کنیم که صرفا با داشتن دانش مقدمات فراگیری فقه و اصول می توانیم هرکاری را انجام دهیم.

گام سوم که پس از برداشتن دو گام قبلی لازم است برداشته شود، انتخاب عرصه خدمت به جامعه و کسب مهارت های متناسب برای انجام این وظیفه خطیر است. چه بسیار مهارت هایی که برای انجام یک خدمت ساده به جامعه لازم است فرا گرفته شود. فرض کنید برای زمینه سازی برای ظهور و تحقق حکومت امام عصر(عج) شما می خواهید یک مسئولیت ساده را در یک کشور اروپایی به عهده بگیرید. کمی بیاندیشید که برای قبول این مسئولیت چه مهارت هایی را باید فرا بگیرید. زبان مردم آن کشور، فرهنگ حاکم بر آن سرزمین، دینی که مردم آن دیار به آن عقیده مندند، مهارت تشخیص مساله های موجود در آن مرز وبوم، مهارت حل مساله، برامه ریزی، ارائه طرحنامه مناسب با حل مساله در آن منطقه، تیم سازی و کادر سازی و تربیت نیروی انسانی، مهارت مدیریت، مهارت تولید محصول و خروجی متناسب با راه حل و…

شاید با خود بگویید یک طلبه باید صرفا نظریه پردازی کند و میدان عمل را به دست دیگران بسپارد. این همان درد بزرگی است که بسیاری از نظریه پردازان میدان ندیده دارند و به همین دلیل نظراتشا لابلای کتاب های کتابخانه های دنیا خاک می خورد و کسی به غیر از نظریه پردازان بعدی سراغی از آن ها نمی گیرد.

گام چهارم، تجربه کردن اما بدون ادعاست. برای اینکه بتوانید عرصه ای که در آن موفق خواهید بود، آن هم به این معنا که تمام ظرفیت های بالقوه خود را در آن بروز دهید، باید تجربه کنید. ادعا نکنید اما دست به کار شوید. میدان دیده شوید. بدون اینکه مسئولیت کاری را قبل از کسب مهارت آن بپذیرید، درکنار افراد ماهر مشغول شوید و تجربه کسب کنید.

برای مشاهده سایر مقالات کارآفرینی کلیک کنید




آرمانگرایی عامل موفقیت یا مانع پیشرفت…!

من بارها و بارها در میان طلاب حاضر شده ام و هر بار که خواسته ام برای ترسیم آینده ای روشن برای ایشان، راهکار نشان دهم، تقریبا رفتاری مشترک را از ایشان مشاهده کرده ام که انگشت اتهام خود را به سوی مسئولین حوزه علمیه دراز کرده اند و بار مسئولیت را از روی دوش خود برداشته اند.

البته بسیاری از انتقادات طلاب به مسئولین وارد است و این نگارنده نمی خواهد مشکلات عدیده طلاب را نادیده بگیرد و مسئولین حوزه را از هر نقدی مبرّا کند. اما سوال این است که تا کی می خواهیم سرنوشت خود را به دست دیگرانی بسپاریم که اعتقاد داریم تمام مشکلات ما به دست آن ها ر قم خورده است.

 

روی سخنم با طلابی است که گمان می کنند باید فقط درس بخوانند (اگر بخوانند و درست بخوانند) و سپس منتظر بمانند تا کسانی پیدا شوند و از آن ها دعوت کند تا محرابی، منبری، کرسی تدریسی، میز اداره ای یا تریبون نماز جمعه ای را به او بسپارند و با عزت و احترام، او را روی سر خود حلوا حلوا کنند. اما دریغ که چنین رویایی بدون ایجاد لوازم آن، حتی اگر علامه دهر باشیم، محقق نخواهد شد.

 

شاید شما بگویید این را همه می دانند و مطلب جدیدی نیست. آری درست است اما آنچه از آن غفلت می شود ریشه چنین مشکلی است. به نظر شما چرا برخی طلاب دست روی دست می گذارند و تنها به درس خواندن آن هم نه جنبه های کاربردی علمشان بلکه فقط به اندوختن علوم حوزوی (علومی که ارتباط مستقیم با نیاز بالفعل جامعه ندارد و کاربردی نیست) اکتفا نموده و انتظار دارند پس از اتمام درسشان بتوانند وارد عرصه های مهم جامعه شوند و هدایت و رهبری جامعه را به دست بگیرند و وظایف خطیر یک عالم دینی را به عهده بگیرند. سوال این است که آیا آن دسته از عالمانی که اکنون در جایگاه هدایت و رهبری جامعه اسلامی قرار دارند، صرفا به اندوختن علوم حوزوی اکتفا کرده اند و بلافاصله پُستی حساس(از مرجعیت گرفته تا امام جماعت) در نظام اسلامی را به آن ها سپرده اند؟؟

آرمانگرایی!! آری آرمانگرایی ریشه بسیاری از تعلل ها و انتظارات بی جایی است که برخی طلاب را به ورطه بی عملی کشانده است. شاید بگویید تا کنون آرمانگرایی را واژه ای با بار معنایی مثبت تلقی می کرده اید و آن را عامل پیشرفت و ترقی می دانسته اید. پس ادامه این مطلب را با دقت مطالعه کنید تا بدانید چگونه آرمانگرایی می تواند مانع برخی طلاب از رسیدن به تمام آرمان هایشان شود.

نشنیده ام، بلکه بارها و بارها دیده ام که بسیاری از طلاب به خاطر داشتن آرزوهای بزرگی که در سر دارند، از انجام بسیاری از کارهای پیش پا افتاده خودداری می کنند و گمان می کنند که روزی خواهد رسید که با ادامه روند تحصیل در حوزه به جایی می رسند که همان سرمنزل مقصود و منتهای آرزوی آنان است. اما این تفکری اشتباه و معلول همان آرمانگرایی است که مطرح شد. چرا که مسلما با اندوختن دانشِ تنها آن هم دانشی که هیچ رابطه مستقیمی با نیازهای جامعه ندارد، اگر با اقدام و عمل و تجربه اندوزی و مهارت افزایی برای تبدیل دانش به محصول مورد نیاز جامعه همراه نشود، ما را به آرزوهایمان نخواهد رساند.

این روند گاهی ۱۵ سال و حتی بیشتر زمان خواهد برد تا برخی به خود بیایند و بفهمند که راه را اشتباه رفته اند و به خاطر به دست آوردن چیزی که در گذشته موجود بوده به آینده ای مبهم چشم دوخته اند. درست مانند این مصرع پر معنا که می گوید: یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم. شاهد گفتارم طلابی هستند که اکنون در درس های خارج مشغول تحصیل اند. افرادی که اگر در یک مصاحبه عمیق از آنان پرسیده شود که با چه هدفی و به چه امیدی در این درس ها شرکت می کنند، اغلب پاسخی مشابه و مبهم می دهند که پرسش کننده خواهد فهمید که اغلب آنان، اهدافی بزرگ در سر دارند اما چیزی در خورجین مهیا نکرده اند که نشان دهد روزگار آن ها در راستای اهدافشان سپری شده و ایشان را به جایگاه مطلوبی رسانده است.

راه حل:

به راستی آیا این آرمانگرایی که ما را به ورطه بی عملی کشانده راه حلی دارد که به جای مانع بودن، معدّی برای رسیدن به اهدافمان باشد؟

پاسخ ما مثبت است و راه حل آن یک جمله بیشتر نیست. از نردبان باید پله پله بالا رفت.

قطعا شما نمی توانید بدون طی کردن پله های اول نردبان، قدم بر پله آخر بگذارید. اما این همان معنای آرمانگرایی است که عملا ما را به همین اقدام فرا می خواند. ریشه این آسیب بزرگ را باید در سال های ابتدایی ورود به حوزه جستجو کرد که طلاب با آرزوهای بزرگی که در سر دارند وارد حوزه می شوند و می خواهند دنیا را تغییر دهند. و افرادی را الگوی خود قرار می دهند که تاثیر بسزایی در دنیای خود گذاشته اند. اما حاضر نیستند راهی را نیز که او طی کرده و به این جایگاه رسیده طی کنند. خیال می کنند که با قدم گذاشتن در این راه و تنها اندوختن دانش دین خواه ناخواه به آن جایگه می رسند.

آری در بالا گفته شد که آن چه اکنون موجود است را در آینده جستجو می کنیم. سوال این است که آن چیست و چگونه می توان آن را هم اکنون به دست آورد. پاسخ نیز این است که نردبان خود را بیاب و همین الان پای خود را روی اولین پله آن بگذار. شاید این پله چیزی نیست که تو در پی آن هستی اما قطعا بدون آن نیز نمی توانی به پله دوم قدم بگذاری.

 اگر در پی مجتهد شدن هستی پله اول تو تسلط تو بر ادبیات عرب است، اما ادبیات عرب چیزی نیست که تو در پی آن هستی. اگر آرمان تو انقلاب مذهبی شیعه در اروپا است، اولین پله نردبان مهارتی تو زبان آموزی است.

لطف بزرگی به همراهان ما در مسیر طلبه می کنید اگر آرمان خود را در نظرات منعکس کنید و بگویید پله اول برای رسیدن به آرمان تان چیست؟ شاید آرمان شما با افراد دیگری مشترک باشد و به آن ها کمک شود تا پله های نردبان خود را یک به یک و قدم به قدم طی کنند

برای مشاهد دیگر مقالات خودشناسی کلیک کنید

 




آیا تدریس، از رسالت های طلبگی است؟؟

آیا تدریس، از رسالت های طلبگی است؟؟

((برو و علاقه‌ات را پیدا کن)) این جمله توصیه‌ای است که معتقد است چیزی در دنیای بیرون وجود دارد به نام علاقه که وظیفه شما این است به دنبال آن بگردید تا در نهایت آن را بیابید. در مقابل این ایده، نظریه دیگری وجود دارد که معتقد است علاقه آدم‌ها به مرور زمان توسعه پیدا می‌کند و شکل می‌گیرد. این دو نظر نتیجه پژوهشی است که دو تن از دانشمندان حوزه علم شخصیت شناسی و موفقیت انجام داده اند که در ادامه تحلیل آن را باهم می خوانیم.

علاقه پیدا کردنی نیست، ساختنی است

این پژوهش نشان دهنده آن است که اگر باور من این باشد که علاقه: شور و میل درونی به سمت یک رشته یا موضوع ثابت و از پیش‌تعیین‌شده است و تغییری هم نخواهد کرد و وظیفه من این است که آن علاقه را در خودم کشف کنم، در این صورت من خودم را محدود کرده‌ام و شانس خودم را برای تجربه موارد جدید که ممکن است به آن‌ها علاقه نشان دهم کاهش می‌دهم. در واقع مسیر خودم را و انتخاب‌های خودم را با این کار محدود می‌کنم و می‌بندم.

یکی دیگر از مضرات و خطرات این نظریه، که من فقط به موضوعات بسیار محدودی می‌توانم علاقه‌ داشته باشم این است که این طرز فکر باعث می‌شود من خیال کنم روزی که به شغل، جایگاه یا رشته مورد علاقه‌ام وارد شوم، روز خوشبختی من است و فعالیت در شغل مورد علاقه‌ام به این معنی است که من هیچ‌گونه سختی و مشقتی را تحمل نخواهم کرد. در واقع تصور می‌کنم وقتی کاری را انجام بدهم که مورد علاقه‌ام است دیگر روزهای سخت من تمام شده و از آن به بعد از تک تک لحظات کاری که انجام می‌دهم لذت خواهم برد.

می‌دانید خطر یا اشکال بزرگ این طرز فکر چیست؟ ایرادش این است که این نگرش با واقعیت چندان مطابق نیست و من حتی اگر در کار یا شغل یا رشته‌ای قرار بگیرم که به آن علاقه‌ دارم، حتماً روزهای سخت و پرچالش خواهم داشت.

در صورتی که اگر سهوا تصورم این باشد که انجام دادن کار مورد علاقه مساوی است با خوشی، در نتیجه تحمل و پایداری من در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات طبیعی کار کاهش پیدا می‌کند و من روحیه خودم را سریع‌تر می‌بازم. در واقع میزان تلاشگری و سخت‌کوشی من با دیدن اولین چالش‌ها و سختی‌های راه کاهش پیدا می‌کند چون از نظر ذهنی به اشتباه فکر می‌کردم من اصولاً نباید چالشی را تجربه کنم و اکنون آن تصور نادرستی که داشتم مرا از ادامه مسیر بازمی‌دارد.

به طور مثال اگر طلبه ای علاقه به تدریس دارد و چشم انداز آینده خود را هم در تدریس دروس فقه و اصول می داند، بعد از سالها تلاش و ممارست برای دریافت مجوز تدریس در حوزه، تصور می کند که دیگر همه چیز تمام شده و زندگی روز های خوش خودش را نشان می دهد. اما تازه متوجه می شود که برای تدریس بایست رقیبان سرسخت و با تجربه حوزوی را روبروی خود ببیند و اعتماد سازی مسئولین مدارس، نحوه تعامل با طلاب، رضایتمندی شاگردان و مدارس و … . همگی جزء کوچکی از چالش ها و سختی های هدف مورد علاقه او بوده است.

در دوره‌ای که ما در حال حاضر در آن هستیم یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید بتوانیم انجام دهیم این است که علائق مختلف و متعددی را در خودمان پیدا کنیم و تا حد ممکن این علائق را به هم مرتبط سازیم و ارتباطی میان آن‌ها برقرار کنیم.

خیلی از پیشرفت‌های بزرگ و چشمگیر در علم یا کسب‌و‌کار زمانی رخ داده که چند زمینه مختلف با هم ترکیب شده‌اند، یا ارتباطی میان زمینه‌ها و رشته‌های مختلف به‌وجود آمده و به نحوی از چند رشته مختلف همزمان استفاده شده است.

یک نظریه پرداز درباره این پژوهش می گوید: ” اگر دامنه علاقه‌مندی شما بسیار محدود باشد یعنی به موضوعات و زمینه‌های خیلی کم و محدودی علاقه‌مند باشید، در این صورت نمی‌توانید زمینه‌های جدید و احتمالی که به آن‌ها علاقه دارید را پیدا کنید”

در عوض بهتر است نسبت به تجربه‌های جدید کاملاً پذیرا و آماده باشید و با ذهنی باز از آن‌ها استقبال کنید، خودتان را محدود نکنید و تصور نکنید که حتماً دامنه علاقه‌مندی‌هایتان محدود و منحصربه‌فرد است. این یعنی نیم نگاهی به تجربه‌های جدید و متفاوت داشته باشید و این احتمال را بدهید که ممکن است به این کار علاقه‌مند شوید.در این صورت شما موفق خواهید شد رسالت واقعی طلبگی خود را انجام داده و در راستای اهداف الهی قدم بردارید.

یک مجری برنامه تلویزیونی مشاغل سخت می‌گوید: «همه افرادی که من با آن‌ها برنامه داشتم، بدون استثنا کسانی بودند که در جستجوی یک فرصت بودند تا تجربه کنند و کاری انجام دهند، نه اینکه ر‌ؤیایی داشته باشند و بخواهند آن را محقق کنند.» او در ادامه می‌گوید: «آن‌ها این فرصت را روی هوا می‌قاپیدند و تا می‌توانستند تجربه‌شان را افزایش می‌دادند، به‌سختی کار می‌کردند و بعد از مدتی روی آن مهارت مسلط می‌شدند و بعد از همه این‌ها یادگرفتند چطور کاری که انجام می‌دهند را دوست داشته باشند. بنابراین اگر از من بپرسید می‌گویم داشتن شور و شوق و علاقه لازم است اما نباید آن را تنها عامل یا اصلی‌ترین و حیاتی‌ترین عامل برای تصمیم‌گیری‌تان درنظر بگیرید.» در واقع باید گفت که علاقه در طول مسیر و با گذشت زمان و با پشتکار و سخت‌کوشی در آدم‌ها شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود و این اشتباه است که فرض کنیم لزوماً از همان ابتدا باید عاشق کاری باشیم تا به آن ورود کنیم.

متوجه فرصت‌ها و تجربه‌ها باشید و دنبال علاقه‌تان نروید اما آن را هم همراه با خودتان بیاورید.

لطفا شما هم تجربیات خودتان در این زمینه را با ما به اشتراک بگذارید

برای مشاهده دیگر مقالات رشته شناسی کلیک کنید